responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 2  صفحه : 284

نقل مي‌كند، و معلوم نيست، كه اصل آن باقي است يا از ميان رفته است [1] ابن اثير نام پدرش را حسن مي‌نويسد، و در شوال (602 ه) وفات او را ذكر مي‌كند، و گويد در عربي و فارسي شعر خوبي مي‌گفت، و نزد غياث الدين پادشاه غزنه و هراة عظيم منزلتي داشت [2] محمد عوفي نيز در لباب الالباب شرحي راجع به اين رجل معروف دربار غور نوشته كه ذيلا تلخيص مي‌گردد:
«الصدر الاجل الاكرام فخر الدولة و الدين مبارك شاه بن الحسين المروروذي صدر سحاب بيان دريابنان كه فناء او محط رحل افاضل و مرجع و مآب اماثل بود ...
در حضرت سلطان سعيد غياث الدنيا و الدين اسباب همه بساختي و تعريف جمله بواجبي كردي، و ادرار و انعام فراخور هر كس بستدي، و قصايد و رباعيات او بلطافت و سلاست مشهور است، و اين قصيده در مدح ملك سيف الدين خسرو جبال گفته است:
دست صبا بر كشاد روي عروس بهاربر سر او چشم ابر كرد ز ژاله نثار
برق بر آورد تيغ رعد فرو كوفت كوس‌سرو علم بر افراخت لشكر گل شد سوار
مقطع آن انجم و مردم مقيم تابع فرمانت بادبر غرض و كام تو چرخ فلك را مدار از غزليات اوست:-
آنگه كه خواب بود ترا دل بخواب ديددر تيره شب بديده جان آفتاب ديد
جاني پر از نشاط ترا در كنار يافت‌گوشي پر از سماع بكف بر شراب ديد
فرياد از ان مقام كه بيدار گشت دل‌و آگاه شد كه اين همه دولت بخواب ديد
زلفش نديد در كف و از دست روزگارنزديك شد كه بگسلد از بس كه تاب ديد
[1] تعليقات بر لباب الالباب ج 1 ص 327
[2] الكامل ج 12 ص 94-
نام کتاب : طبقات ناصري(تاريخ ايران و اسلام) نویسنده : سراج جوزجانی، منهاج الدین    جلد : 2  صفحه : 284
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست