آن گذشت، مولانا چهل برده و صد خروار مال را از حضور سلطاني انعام يافت، و از ملتان به همشيره خويش ارسال داشت. ولي
از شرحي كه مولانا مينويسد، چنان پديد ميآيد، كه درين اوقات خويشاوندان
ديگر مولانا در مسكن خواهرش نبودند، و بدين سبب تنهائي وي بر دل مؤلف
كاركرد، و پريشاني خود را از ان رو بحضور شاه و الغ خان معظم عرضه داشت، و
آنقدر نواخته گرديد، كه بسي از اموال انعام و نوازش سلطاني به همشيره خويش
ارسال داشت (اواخر 647 ه) [1] از خويشاوندان نزديك پدري و مادري مؤلف
همين معلومات داريم، و زياده از ان چيزي در دست نيست، اما راجع باعقاب و
فرزندان مولانا نيز ميتوان گفت، كه وي پسران و اولادي داشت، كه در چند
مورد ذكر آنرا مينمايد، و يكي از فرزندان مولانا غالبا (عمر) نام داشت، چه
در ديباچه كتاب كنيت خويش را (ابو عمر) مينويسد. مولانا علاوه بر عمر فرزندان ديگري هم داشت، چنانچه در ضمن احوال خويش باين مطلب اشارت ميكند مثلا در آنجا كه گويد: «در
شهور سنه (604 ه) چون از حضرت دهلي غريمت لكهنوتي مصمم شد، و اتباع را پيش
از خود بطرف بداون فرستاده آمد، آن ملك نيكوسيرت (سنجر كربت خان) اتباع و
فرزندان را علوفه فرمود، و انواع اكرام ارزاني داشت [2] ....» در جاي
ديگر مينويسد: «هنوز حقوق آن ايادي در ذمه اين ضعيف و فرزندان و اتباع
او باقي باشد .... [3]» در جاي ديگر يكي از اركان دربار دهلي را بحيث
فرزند و نور ديده خويش ميخواند، ولي نميتوان گفت، كه اين شخص از اولاد
اوست، بلكه بايد بجاي فرزند و پسرخواندهاش باشد، عبارات مؤلف چنين است. «و امير الحجاب علاء الدين اياز ريحاني (تبرخان زنجاني) نائب و كليد رشد، كه فرزند و نور ديده من است، و بهمه اوصاف حميده[1] طبقه 22 ذكر سنجر كربت خان [2] طبقه 22- ذكر سنجر كربت خان [3] طبقه 22- ذكر الغخان