خطائي
[1] كه فرمانده كواشير و كرمان شده بود، بطريق صلح با لشكر مغل
بساختند، و مال معين كردند، كه هر سال برسانند، و آن دو مملكت فارس و كرمان
بسبب آن قرار (و) صلح [و] آرام گرفتند، و از لشكر كفار مغل بسلامت
بماندند، و باقي جمله شهرهاي عراق و آذربيجان و طبرستان خراب شد، و هم درين
عهد لشكرهاي مغل از طرف تركستان، نامزد كابل و غزنين و زاولستان شد، و ملك
سيف الدين حسن قرلغ رحمة اللّه عليه چند كرت چون ديد، كه استيلاء كفار را
جز بطريق خدمت دفع نميتوان كرد، با ايشان بوجه خدمت پيش باز آمد و شحنگان
قبول كرد، و ملوك غور و خراسان همه شحنگان آوردند، و از جانب تركستان طاير
بهادر نامزد بلاد هرات شد، و لشكر (هاي) مغل بطرف بلاد نيم روز برفت [2]
و درين حادثه سيستان و نيمروز كرت دوم در عهد ملك تاج الدين ينالتگين
خوارزمي كه در سيستان مكنت و قوت گرفته بود، و ذخاير وافر نهاده، در شهور
سنه خمس و عشرين و ستمائة، لشكر مغل ببلاد نيمروز رفت، و قلعه ارگ سيستان
را كه بر ركن شرقي و شمالي (شارستان) سيستانست، در بندان دادند، و مدت
نوزده ماه در پاي آن قلعه مقام كردند، هر چند كه كفار مغل جد و جهد
مينمودند، به هيچ وجه دران [3] قلعه دست نيافتند، تا رنجوري و ربا بر
جماعت مسلمانان قلعه غالب شد، و كار خلق بجائي رسيد، كه صد مرد، و دويست
مرد بيك موضع (كه) جمع ميبودند، به يك بار حاشا من السامعين [4] برحمت
حق تعالي ميپيوستند. ثقات روايت كرده: كه شبي اهل قلعه تدبير كردند، تا
در شب بجهت دفع لشكر مغل كمين سازند، و در بعضي (از) تنورهاء دروازه شمالي
بنشينند [5] و چون بامداد شود، از دروازه شرقي حصار، مرد جنگ بيرون
رود، و بجهاد مشغول گردد، چون لشكر مغل روي بدان طايفه غازيان نهند، از
دروازه شرقي بيرون آمده [6] بر بالاي قلعه طبل[1] مط و مب: براق حاجب: خطائي. [2] مط و مب: رفت [3] مط و مب: بران [4] مط و مب حاشا عن الناظرين- [5] مط و مب: پنهان شوند [6] مط و مب: آيند و بر