كه جمال الدين چست قبا را با خود به هندوستان بيار [د] تا آنجا سلطان شمس الدين را خريده شود. بر
حكم آن فرمان، نظام الدين ايشان را بدهلي آورد، سلطان قطب الدين او را بيك
لك جيتل [1] بخريد، آن ترك ايبك نام را طمغاج [2] نام كرد و امير
تبرهنده شد، در مصاف سلطان تاج الدين يلدوز كه با قطب الدين بود شهادت
يافت، و سلطان التتمش طاب ثراه سر جاندار [3] شد، و سلطان قطب الدين
ايبك او را فرزند خواند، و بخود نزديك گردانيد، و هر روز جاه و شرف او
زيادت شد. چون آثار رشد در حركات و سكنات او ظاهر و باهر بود [4] مرتبه
بمرتبه او را [5] بدانجا رسانيد، كه امير شكار شد، بعد از ان چون كاليور
فتح شد، امير كاليور شد، پس از ان اقطاع قصبه برن و مضافات آن يافت. بعد
از ان بچندگاه، چون آثار جلادت و مبارزت و شهامت او ظهور كلي پذيرفت و
سلطان قطب الدين آن معاني [6] مشاهده كرد، ملك بداونش گردانيد، و چون
سلطان معز الدين سام از سفر خوارزم مراجعت كرد در مصاف اند خود هزيمت با
لشكر خطا افتاد، قبايل كوكران تمرد و عصيان آغاز كردند از غزنين عزيمت غزو
آن جماعت كرد. سلطان قطب الدين حشم هندوستان بحكم فرمان آنجا برد، سلطان
شمس الدين با حشم بداون در ان خدمت برفت [7]، و در وقت هيجا و هنگام
غزا، سلطان شمس الدين طاب ثراه با برگستوان در ميان آب جيلم كه آن مخاذيل
بدان پناه ساخته بودند در راند و مبارزت بسيار نمود، و بزخم تير كفار را
منهزم گردانيد، و كار محاربت او اندران آب بجائي رسيده بود، كه كفار را از
اوج موج، به حضيض دوزخ ميفرستاد كه: اغرقوا فادخلوا نارا [8]. در اثناء آن جلادت (و جهاد) نظر سلطان [غازي] معز الدين عليه الرحمه[1] مط: چيتل، كه بقول غياث اللغه مسكوك سيمي است، در عصر آل بابر يك دام
عبارت از 25 جيتل بود، كه (پنج) دام مساوي دو آنها كنوني هند ميشود. [2] فرشته: طغان [3] ايليوت ترجمه سرجاندار را چيف آف گارد ز (قوماندان دسته محافظ شاهي) نوشته (ر: 52) [4] مط: و باهر ميديد. [5] مط: مرتبه او را [6] مط: اين معني [7] مط: در خدمت او برفت [8] قرآن، نوح 25