و
بهار بدست آورد، و امراء خود آنجا بنشاند، و در شهور سنه اثني و عشرين و
ستمائة عزيمت لكهنوتي كرد، و غياث الدين كشتيها بالا كشيد، و در ميان ايشان
بصلح قرار افتاد، و سي و هشت زنجير پيل، و هشتاد لك مال بستد و خطبه بنام
سلطان كرد. چون سلطان بازگشت، بهار ملك علاء الدين جاني را داد. غياث الدين
از لكهنوتي به بهار آمد و بهار را ضبط كرد و تعدي نمود تا در شهور سنه
اربع و عشرين و ستمائة ملك شهيد ناصر الدين محمود بن سلطان (سعيد شمس
الدين) طاب ثراه از اوده باغراء ملك جاني [1] لشكر هندوستان جمع كرد، و
بطرف لكهنوتي رفت، و درين سال غياث الدين عوض حسين خلجي از لكهنوتي بطرف
بنگ و كامرود لشكر برده بود، و شهر لكهنوتي خالي گذاشته ملك ناصر الدين
محمود طاب ثراه لكهنوتي ضبط كرد، و غياث الدين خلجي از ان لشكر، بسبب آن
حادثه، بازگشت، و با ملك ناصر الدين قتال كرد و غياث الدين و جمله امراء او
اسير گشتند، و غياث الدين شهيد شد، و مدت ملك او دوازده سال بود. حق تعالي
پادشاه زمان ناصر الدين و الدنيا را بر تخت پادشاهي باقي و پاينده داراد.
آمين رب العالمين.[1] كذا في الاصل، مط: با عز الملك جاني. راورتي: ملك عز الدين جاني.