نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 9 صفحه : 92
تسمع اللّه تعالى يقول: يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاكُمْ لِمٰا يُحْيِيكُمْ ،گفت:ندانستم يا رسول اللّه!لا جرم ازاينپس هرگه كه مرا بخوانى اجابت كنم تو را،و اگرچه در نماز باشم.آنگه گفت:خواهى كه خبر دهم تو را به سورتى كه در تورات و انجيل و زبور و قرآن مثل آن سورت نفرستادند؟گفت:بلى يا رسول اللّه!گفت:از مسجد بيرون نشوم تا تو را خبر ندهم.چون ساعتى برآمد،رسول برخاست تا بيرون شود.چون به در مسجد رسيد،ابىّ گفت:يا رسول اللّه!آنچه مرا وعده دادى!گفت:آرى در نماز چه خواندى؟گفت:فاتحة الكتاب.گفت:به آن خداى كه جان من به امر اوست كه مثل اين سورت در تورات و انجيل و زبور و قرآن نفرستادند،و آن سبع المثاني است،و خداى تعالى جز به من نداد [1]. وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّٰهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ ،و بدانيد كه خداى تعالى منع كند ميان مرد و دلش.در او چند قول گفتند:
يكى آنكه،معنى آن است كه خداى منع كند ميان مرد و دلش به مرگ يا به جنون و زوال عقل،پس منتفع نباشد به دل خود و به آن تدارك فايت نتواند كردن.و آيت بر وجه تحريص باشد،على مبادرة التّوبة قبل هذه الحالة؛به توبه بشتابيد پيش ازآنكه اين حال پيدا شود.
و وجهى ديگر آن است كه:منع كند به ازالت عقل،و عقل را قلب خواند؛لما كان فيه.قال اللّه تعالى: إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَذِكْرىٰ لِمَنْ كٰانَ لَهُ قَلْبٌ [2]... ،و قال الشّاعر:
و لى الف وجه قد عرفت مكانه و لكن بلا قلب الى اين اذهب و اين بر سبيل مبالغت باشد كه آن را كه دل نبود كه محلّ عقل است،عقل چگونه بود!و اين وجه قريب است به وجه اوّل براى آنكه مورد او هم حثّ بر طاعت است و تدارك كار به توبه پيش زوال [3]عقل.
سهام [4]آنكه:عبارت باشد اين ازآنكه،به بندگان نزديك است و عالم است به احوال ايشان چنان كه گفت: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ [5]،كانّه قال:
انا الحائل بين المرء و قلبه و انا بينه و بين قلبه،بمعنى القرب،و معنى القرب؛العلم.