نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 9 صفحه : 317
خداى و پيغامبر كافراند. وَ مٰاتُوا وَ هُمْ فٰاسِقُونَ ؛و آنگه كه مردهاند،بر فسق مردهاند، يعنى كفر،و در آيت دليل است بر بطلان قول آنان كه گفتند كه:ايمان،اقرار به زبان و عمل به اركان[باشد] [1]،چه اگر چنين بودى منافقان را دو ثلث ايمان بودى، خداى تعالى نگفتى: إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ ،با آنكه به نزديك ايشان،ايمان زيادت و نقصان پذيرد.
قوله: وَ لاٰ تُعْجِبْكَ أَمْوٰالُهُمْ وَ أَوْلاٰدُهُمْ -الآيه.تفسير مثل اين آيت برفت،وجهى ندارد اعادت كردن،امّا وجه حسن تكرار ابو على گفت:ممتنع نباشد كه [2]اين دو آيت براى دو گروه از منافقان آمده باشد در دو وقت،و چون آيت وارد است مورد مذمّت نفاق و اهلش،و وعظ مؤمنان و تحذير ايشان ازآنكه چشم دارند به مال و فرزندان،و غبطت كنند برآن منافقان را،و معلوم است كه آنچه چنين باشد از وعظ و تحذير و تذكير،تكرار در او نيكو باشد.
وَ إِذٰا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ ،حقتعالى گفت:چون سورتى فروفرستد [3]و در آنجا امر باشد به ايمان و ثبات بر ايمان،و امر باشد به جهاد كافران،آنان كه توانگران و خداوندان طول و استطاعت و مال باشند دستورى خواهند از تو و گويند:ما را رها كن تا با نشستگان باشيم با آنان كه اهل جهاد نباشند از زنان و كودكان و بيماران و پيران.
رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوٰالِفِ ،گفت:راضى شدهاند به آنكه با خوالف باشند،و خوالف گفتند:زنان و كودكان و پيران و بيماران و خداوند عاهت باشند كه به آن معذور باشند در تخلّف از جهاد.و خوالف،جمع خالفه باشد بر قياس،و جمع خالف على غير قياس في حروف شاذّة غير مقيسة،نحو:هالك و هوالك،و فارس و فوارس،و غارب لا على الموج و غوارب[101-پ]، وَ طُبِعَ [4]عَلىٰ قُلُوبِهِمْ ؛و مهر نهاد خداى بر دلهاى ايشان.و فايدۀ او دو معنى باشد،يكى آنكه:مهر،علامتى بود بر دلهاى ايشان كه فريشتگان به آن بدانند و فرق كنند ميان مؤمن و منافق تا براى اين استغفار كنند و برآن لعنت كنند.و نيز روايت ديگر آنكه:فريشتگان را در آن لطفى باشد و اعتبارى،و آن علامت مانع نبود از ايمان چنان كه مهر بر در خانه مانع نبود ز دخول و لكن علامتى باشد،أ لا ترى قوله: بَلْ طَبَعَ اللّٰهُ عَلَيْهٰا بِكُفْرِهِمْ