نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 9 صفحه : 175
ايشان بر جاى است تا به روز قيامت ما دام تا شرط ذمّت به جاى مىآرند.
و«نقصان»،حطّ بعضى باشد از عدد،و نقيض او زيادت بود و آن اضافت چيزى باشد با چيزى از معدود و جز معدود،و معنى آن است كه:لم ينقصوكم من شروط العهد شيئا،و از شرايط عهد هيچ نقصان نكنند و مظاهرت معاونت باشد من الظهر.و ظاهر عليه و اعان عليه خلاف ظاهره و اعانه باشد،چون عليه گويد يار دشمن باشد بر او.
قتاده گفت:اين جماعتى مشركان [1]بودند كه عام الحديبية با رسول عهدى كرده بودند تا مدّتى،و از مدّت ايشان چهار ماه مانده بود از روز عيد اضحى،خداى تعالى گفت:آن مدّت تمام بايد كردن و مدّت زمانى طويل الفسحه باشد.و اشتقاق او من المدّ باشد.و قول آنكس كه گفت:نبذ عهد مشركان به مكّه بود،باطل است براى آنكه فتح مكّه در سنۀ ثمان بود و در اين سال مكّه دار الاسلام گشت و نبذ عهد در سنۀ تسع بود.
قوله: فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ ،«انسلاخ»،خروج الشّىء ممّا [2]لا به سه باشد، و اصل او [3]من سلخت الشّاة فانسلخت.
و در ماههاى حرام دو قول گفتند؛يكى آنكه.ذوالقعده و ذوالحجّه و محرّم است و رجب واحد فرد و ثلاثة سرد.و قولى ديگر آنكه:چهار ماه است،إمّا از اوّل شوّال تا به آخر محرّم و إمّا از عيد نحر تا ده روز از ربيع الآخر شده-على اختلاف الاقوال فيه على ما مضى-چنان كه بيان كرديم.حقتعالى در اين آيت[فرمود] [4]كه:چون اين چهار ماه بگذرد و به گذشتن او [5]ماههاى حرام برسد،پس از آن مشركان را هركجا يابى بكشى.فرّاء گفت:مراد آن است كه هرگه كه باشد و هر جاى كه باشد اگر در حلّ بود و اگر در حرم،و اگر در حصون باشد [6]و اگر در صحرا و اگر در شهرها،و اگر [7]ماه حلال باشد و اگر [8]ماه حرام. وَ خُذُوهُمْ ،و بگيرى ايشان را و بازدارى.و الحصر،المنع،و منه:الحصار و احصره المرض اذا منعه من السّير.