نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 308
پيش [1]از اين رنجى رسيد از بيمارى و درويشى و سختى.پدران ما همچنين بودند،گاه در شدّت [2]و گاه در نعمت.اكنون ما را نيز شدّت رفت و نعمت آمد.
حقتعالى گفت:چون ايشان ايمن شدند و آسوده و فربه بنشستند،من ايشان را ناگاه بگرفتم به عذاب و هلاك كردم ازآنجا كه ايشا[ن] [3]ندانستند و توقّع نكردند،چنان كه در مثل گفتند:من مأمنه يؤتى الحذر،مرد حذركننده را از جايى گيرند كه او ازآنجا ايمن باشد.اگر حال حذر اين باشد،حال غافل چه باشد! و البغت الفجأة،يقال:بغته يبغته بغتا،أو بغتة و بغت الرّجل فهو مبغوت،و قال الشّاعر [4]:
و أنكأ شىء حين يفجؤك البغت و الشّعر،العلم بدقيق الامور،قيل:انّه من الشّعر،و اين علمى باشد محدث،يقال:شعرت بكذا،آگاه شدم به اين كار،براى اين [5]در حقّ خداى تعالى استعمال نكنند.
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرىٰ آمَنُوا ،آنگه حقتعالى بر وجه ترغيب و تقريب و استدعا گفت:اگر اهل اين شهر[ها] [6]ايمان آوردندى و از من بترسيدندى و از معاصى من اجتناب كردندى،من درهاى خير و بركت [7]بر ايشان گشاده كردمى از آسمان و زمين،از آسمان به باران و از زمين به نبات،و گفتم كه [8]:اصل بركت ثبات [9]باشد من بروك البعير،و گفتهاند:بركات آسمان اجابت دعا باشد،و بركات زمين إنجاح الحوائج،و لكن خلاف اين كردند و رسولان مرا به دروغ داشتند،تا لا جرم بگرفتيم ايشان را به آنچه كردند.