آن شهرهاست كه قصّه مىكنيم بر تو از خبرهاى او و بهدرستى كه آمد به ايشان پيغامبرانشان به حجّتهاى ايشان،ايمان نياوردند با آنچه دروغ داشتند از پيش اين [2]چنين مهر بر نهاد خداى بر دلهاى كافران.
نيافتيم [3]بيشتر ايشان را از عهدى،و [4]يافتيم[بيشترين] [5]ايشان را برون از فرمان خداى.
قوله: وَ مٰا أَرْسَلْنٰا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ ،حقتعالى گفت كه:من هيچ پيغامبر را به هيچ شهر نفرستادم الّا و اهل آن شهر را به بأساء و ضرّاء بگرفتم بر سبيل امتحان و اختبار [6]تا باشد كه دلهاى ايشان نرم شود و با خداى گريزند و در او تضرّع و زارى كنند [7].«من»في قوله: مِنْ نَبِيٍّ ،زيادت است براى تأكيد نفى.
و در«بأساء و ضرّاء»سه قول گفتند:بعضى گفتند:«بأساء»رنجى [8]و سختى باشد كه به تن ايشان رسد،و«ضرّاء»آنچه به مال ايشان رسد از نكبات تا درويش شوند.حسن گفت:«بأساء»گرسنگى باشد و«ضرّاء»بيمارى.
سدّى[175-1]گفت:«ضرّاء»درويشى باشد و«بأساء»گرسنگى،و براى آن لفظ«لعلّ»آورد كه حقتعالى با ايشان معاملۀ مختبران و آزمايشكنندگان فرمود،