نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 287
-عليهما السّلام-از زمين بابل بيامدند تا به شام رود [1].ابراهيم به فلسطين فرود آمد و لوط را به اردن فرود آورد.خداى تعالى او را به اهل سدوم فرستاد.
و ميان علما خلاف افتاد كه قبح لواط [2]به عقل دانند [3]يا به شرع.ابو القاسم بلخىّ گفت:به عقل دانند براى قبح انقطاع نسل و استنكاف ازآنكه مردى مفعول باشد [4].و درست آن است كه قبح او به شرع دانند و عقل را به اين طريقى نيست.
إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجٰالَ شَهْوَةً ،شما به مردان مىشوى [5]به شهوت دون زنان، شما مسرف مردمانى [6]متجاوز الحدّ.إتيان كنايت باشد از جماع [7]،يقال:أتيت المرأة اذا جامعتها.اهل مدينه و حفص خواندند:«انّكم»على الخبر به همزۀ واحده،و مذهب حفص در همه قرآن چنين است كه چون دو استفهام باشد برهم،در اوّل [8]همزۀ استفهام بيارد و دوم بيفگند،و كسايى هم چنين كند مگر در قصّۀ لوط،و باقى قرّاء به دو همزه خوانند،اوّل مفتوح و دوم مكسور.و ابن عامر و كوفيان تخفيف همزۀ دوم كنند مگر حفص،و حلوانى عن هشام فصل كند ميان ايشان به الفى،و ابو عمرو همچنين كند [9]جز كه همزۀ اوّل را تخفيف كند و دوم را تليين،و كذلك ابن كثير.
محمّد بن اسحاق گفت:سبب اين آن بود كه اين مردمان اهل ميوه و درختان و رزان بسيار بودندى [10]،و غربا از نواحى آمدندى از نواحى آمدندى و ايشان را رنجه داشتندى.ابليس بيامد بر صورت پيرى و ايشان را گفت:اگر خواهى [11]كه شما از اين مردمان برهى [12]شما را چنين [13]معامله بايد كردن [14]با ايشان،گفتند: