نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 8 صفحه : 231
و عرب بيابان [1]را بلد خوانند، [2]أ لا ترى الى قول الشّاعر [3]:
و بلدة ليس بها انيس الّا اليعافير و الّا العيس و زمين مرده آن باشد كه آب به او [4]نرسد و در او نبات نباشد و از او انتفاع نبود چون مرده باشد. فَأَنْزَلْنٰا بِهِ الْمٰاءَ ،ضمير راجع است با لفظ سحاب،و كذلك في قوله: سُقْنٰاهُ ،و گفتهاند:ضمير در«به»راجع است با «بلد»يا به اين ابر يا به اين جاى آب فرود آريم از ابر يعنى آب باران.و قوله:
فَأَخْرَجْنٰا بِهِ ،برون [5]آريم به او از همه ميوهها.ضمير در«به»محتمل است كه راجع باشد با«آب»و شايد كه راجع باشد با«بلد».و«من»روا باشد [6]كه تبعيض را باشد [7]و روا باشد كه [8]تبيين جنس را باشد [9]. كَذٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتىٰ ، يعنى چنان كه از اين زمين مرده به اين باران فرود آورده نبات برون [10]آريم،همچنين مردگان را زنده كنيم و از خاك برون [11]آريم،و غرض از اين تفصيل دادن اين تشبيه است تا مكلّفان را تنبيه باشد بر آنكه خداى تعالى قادر است بر احياى موتى،و چنان كه بر او متعذّر نيست كه زمين مرده را [12]به نبات زنده كند،همچنين بر او متعذّر نيست مرده زنده كردن،و خود بيان كرد در آيت كه:غرض من آن است تا شما انديشه كنيد[في] [13]قوله: لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ،أى لكى تتفكّروا و تتذكّروا و تعتبروا،براى آن تا شما انديشه كنى [14]و عبرت برگيرى [15]