نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 7 صفحه : 394
جمع شجرة،و خرز [1]في جمع خرزه [2]و قوّت اين قول قوله تعالى: وَ مِنْ ثَمَرٰاتِ [98-پ] اَلنَّخِيلِ [3]كه او جمع [4]ثمره باشد كخشبة[و جمعش كنند نيز على ثمار كأكمة و إكام و رقبة و رقاب،و آنكه به ضم خواند،قرائت او محتمل است دو وجه را،يكى آنكه جمع [5]ثمره باشد كخشبة و خشب،قال اللّه تعالى: كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ [6]و اكمه و اكم،قال الشّاعر:
ترى الاكم فيها سجّدا للحوافر.
و الاصل الاكم الّا انّه خفّفه للشّعر،و مثال او از معتل ساحة و سوح و قارة و قور و ناقة و نوق.دوم آنكه ثمر جمع جمع باشد ثمر و ثمار و ثمر كجراب و جرب و جمار و جمر،گفت:در ميوۀ او نگاه كنى [7]چون ميوه بيارد. وَ يَنْعِهِ ،أى نضجه و ادراكه، يعنى رسيدن او چون برسد و تمام پخته شود.و در شاذّ عطارديّ و ابن السّميقع خواندند «يانعه [8]»أى نضيجه [9]و مدركه،در ميوۀ رسيدهاش [10]،يقال:ينع الثّمر يينع ينعا و ينعا و ينعا قال الشّاعر [11]:
في قباب حول دسكرة حولها الزّيتون قد ينعا و يقال ايضا:اينعت الثّمرة يونع ايناعا،«ينع»به فتح،لغت اهل حجاز [12]است و «ينع»به ضم لغت اهل نجد،اللّه تعالى در اين آيت [13]تذكير نعمت كرد به اين چيزها كه بر شمرد از باران كه فرستاد از آسمان و نبات كه رويانيد [14]به آن آنچه غذاى بهايم و آدمى و وحوش و طيور است و انواع درختان ميوه از خرما و انگورهاى [15]الوان و نار و زيتون و آنچه ذكر كرد.آنگه گفت:آخر از ميان تو و چهار پاى فرقى بايد چون چهار پاى [16]همه خوردن شناسى؟ يكبار بچشم عبرت درنگر در ميوۀ اين درختان