نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 6 صفحه : 392
تستحقّه اگر اسلام آرد قتل از او برنخيزد.
قوله تعالى: وَ كَتَبْنٰا عَلَيْهِمْ فِيهٰا -الآية،آنگه حقتعالى بيان كرد كه ما در تورات بر بنى اسرائيل نوشتيم و بر ايشان فرض [1]كرديم كه نفس را به نفس قصاص بايد كردن چون او را بكشد به عمد [2]و عاقل باشد و مقتول مكافي او باشد در خون،به آن معنى كه مسلمان باشد و آزاد باشد هم قاتل و هم مقتول و يا هر دو كافر باشند و يا هر دو مملوك باشند اگر قاتل مسلمان و آزاد باشد و مقتول يا كافر باشد يا مملوك قاتل را باز نبايد كشتن به نزديك ما و در صحابه مذهب على است و عمر و عثمان و زيد بن ثابت و در تابعين حسن بصرى و عطا و عكرمه و در فقها مالك و اوزاعى و ثورى و شافعى و احمد حنبل و اسحاق و ابو عبيده و ابو ثور.
و جماعتى فقها گفتند مؤمن را به ذمّى باز بايد كشتن و به مستأمن اعنى آنكه به امان و زنهار [3]آمده باشد [4]به مسلمان [5]به او [6]باز بايد [7]و اين مذهب ابو حنيفه است و شعبى و نخعى.
و مستأمن به نزديك ابو حنيفه هم،چون [8]حربى و اگر كافرى كافرى را بكشد و اسلام آرد او را بازنكشد [9]به آن كافر،و اوزاعى هم اين [10]گفت.و جمله فقها خلاف كردند.اگر آزادى بنده [11]را بكشد آزاد را بازنكشند به او سواء اگر بندۀ او باشد و اگر بندۀ ديگرى اگر بندۀ او باشد تعزير و تأديبش كنند و بر او غرامت نباشد و اگر بندۀ ديگرى باشد تعزيرش كنند و بهاى بنده غرامت كنند او را،و بر اين اجماع صحابه است و مذهب شافعى است.نخعى گفت على كلّ حال بازكشند آزاد را به بنده.
و ابو حنيفه گفت به بندۀ ديگرانش بازكشند و به بندۀ خودش بازنكشند و اگر بنده خيانتى كند از قتل و جز آن،بر گردن او باشد مگر كه خواجه خواهد تا فديه كند از او،بر خواجه آن است كه او را تسليم كند به آنكه جنايت [12]بر او باشد.