نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 6 صفحه : 355
هركس كه كسى را شربه [1]آب [2]دهد در جايى [3]كه آب نباشد همچنان باشد كه آن نفس را زنده كرده وَ مَنْ أَحْيٰاهٰا فَكَأَنَّمٰا أَحْيَا النّٰاسَ جَمِيعاً .
قوله: إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ -الآية،سدّى[385-ر]گفت آيت در قومى آمد از اهل كتاب كه از ميان ايشان و رسول-عليه السّلام-عهدى بود [4]آن عهد بشكستند و ره [5]زدن گرفتند.
كلبى گفت آيت در هلال بن عويمر آمد كه او را با رسول-عليه السّلام-عهدى بود كه در كار او نايستد [6]نه با او باشند و نه بر او باشند و قوم [7]او چون به نزديك رسول آمدندى ايمن بودندى و صحابه رسول نيز از ايشان ايمن بودندى.جماعتى از بنى كنانه به نزديك رسول آمدند [8]تا اسلام آرند قوم هلال بن عويمر بر ايشان راه زدند و ايشان را بكشتند.و مالهاشان [9]بستدند [10]و اين در غيبت هلال بن عويمر بود جبرئيل آمد و از اين حال رسول را خبر داد و اين آيت آورد.
سعيد جبير گفت آيت در جماعتى آمد از عرينه و عكل به نزديك رسول آمدند و اظهار اسلام كردند و در دل كفر داشتند آنگه گفتند كه هواى مدينه ما را نمىسازد و صحابه گفتند ايشان را بيرون شويد به صحرا،آنجا كه شتران مااند و از شير شتر و بول شتر بازخوريد [11]بيامدند و شبانان را بكشتند و شتر [12]براندند و مرتد شدند رسول- عليه السّلام-فرمود تا آواز در مدينه دادند
يا خيل اللّٰه اركبي [13]صحابه رسول در افتادند و بشتافتند و سلاح برگرفتند و يك با يك نه ايستادند [14]تا برفتند و ايشان را بگرفتند و پيش رسول آوردند رسول بفرمود تا ايشان را دست و پاى ببريدند و چشمها بكندند و ايشان را به حرّه [15]بيفكندند و رها كردند تا بمردند.
آنگه اهل علم خلاف كردند در آنكه اين حكم بر جاى است يا منسوخ شد