نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 6 صفحه : 333
ايشان را بكشت و بعضى را كه با شعب كوهى پيختند [1]خداى تعالى تگرگى با سنگها آميخته بر ايشان فرستاد و ايشان را هلاك كرد و آن پنج پادشاه گرفتار شدند يوشع بفرمود تا ايشان را بياويختند و در شهر شامها [2]كس فرستاد و ملوك ايشان را دعوت كرد هركه به طاعت آمد و ايمان آورد او را رها كرد و آنكس كه طاعت نداشت بگرفت او را و بكشت تا سى و يك پادشاه را بكشت و زمين شام مستخلص شد او را و مالهاى ايشان و غنايم جمع كرد و غنايم پيش ازين پيغامبران را حلال نبود پيغامبر ما را حلال كردند عادت چنان بود كه بنهادندى به جاى صدقه و قربان آنچه از آن مقبول بودى آتشى بيامدى و آن را بسوختى و آنچه مقبول نبودى بر جاى بماندى.
يوشع بفرمود تا آن مالها و غنايم بياوردند و به قربانگاه بنهادند هيچ آتش تعرّض او [3]نكرد يوشع گفت درين غنيمت خيانت كردهاند و بسيار بگفت كه آنچه برگرفته [4]با [5]جاى آرى [6]خائن مقرّ نيامد تا او آن جماعتى را كه متّهم بودند پيش خواند و دست يكيك بدست مىگرفت چون به آن مرد رسيد كه خيانت كرده بود[دستش در دست او گرفت و چندان كه خواست تا دست برهاند نتوانست يوشع او را گفت بيار آنچه خيانت كردهاى] [7]بازآور او برفت سر گاوى از زر پيراسته مكلّل به ياقوت و جواهر بياورد و در ميان غنايم و قربان بنهاد.
يوشع بفرمود تا آن مرد را ببستند و با آن غنايم بنهادند آتشى از آسمان بيامد و همه را بسوخت و مرد را نيز بسوخت.
و يوشع عليه السّلام از پس موسى[381-پ]بيست و هفت سال تدبير كار بنى اسرائيل كرد و آنگاه وفات آمد او را و دفن كردند او را به كوه افرائيم و عمر او صد و بيست و شش سال بود.و اللّٰه ولىّ التّوفيق.