نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 6 صفحه : 12
اهل بهشت باشم] [1]منزله و جاى من آنجا نبود كه جاى تو باشد،تو را نبينم.خداى تعالى اين آيت فرستاد،و رسول-عليه السّلام-گفت:به آن خداى كه جان من به فرمان اوست كه هيچ بندهاى مؤمن نباشد و ايمان او درست نبود تا مرا از جان خود و [2]پدر و مادر و اهل و ولد خود دوستتر ندارد،و بعضى گفتند:جماعتى از صحابه بودند كه اين گفتند،و خداى اين آيت براى ايشان [3]فرستاد.و اگر بر عموم حمل كنند اولىتر باشد،براى آنكه فايدهاش [4]بيشتر بود و براى آنكه«من»اسمى است متضمّن معنى شرط را،و چون شرط حاصل آمد لا بدّ جزا بايد تا با آن بود.حقتعالى گفت:هركه طاعت خداى دارد و طاعت رسول [5]،ايشان فردا با آنان باشند كه خداى را برايشان نعمت است،آنگه به«من»تبيين بيان كرد ايشان را،گفت: مِنَ النَّبِيِّينَ ،از پيغامبران و صدّيقان و شهيدان و نيكان و رفاقت و صحبت ايشان نيك چيز است [6]و نكو [7]،بيان كرديم كه:لفظ نبى از نباوت مشتق است و هى الرّفعة،و اين اولىتر است از قول آنكس كه او گفت:من النّبأ،و هو الخبر،براى آنكه باتّفاق اين لفظ مدح است،و در خبر دادن هيچ مدح نيست.و دگر آنكه فعيل از ثلاثى آيد،از مزيد نيايد،و فعل از آن«أنبأ»و«نبّأ»باشد.دگر آنكه رسول-عليه السّلام- گفته است:
لا تنبزوا باسمي ،أى لا تهمزوا،نام من به همز [8]مگوى [9]،هم اين معنى خواسته است كه اشارت كرديم با او تا از«نباوت»باشد،از«نبأ»نباشد.
و الصدّيق،الكثير[الصدق] [10]،و الّذي ذلك [11]من عادته،كالسّكّير و الخمّير و الشّرّيب.
و در شهيد دو قول گفتند:يكى آنكه قام بشهادة الحقّ،كه او به شهادت و گواهى حق ايستاده باشد تا او را بكشتن [12]،و ديگر آن است كه فرداى قيامت از جملۀ
[1] .اساس،وز،مت،تب،آج،لب:ندارد،با توجّه به مر و سياق عبارت افزوده شد.اساس به جاى اين عبارت در حاشيه،و وز در متن آورده است:كه استيما معلما عليه فى الاصل.