نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 48
رسول-عليه السّلام-حمزۀ عبد المطّلب را و عبيدۀ حارث را و علىّ بن ابي طالب را گفت:بيرون شويد [1]به نصرت دين خداى و پيغامبر خداى،و حقّى كه خداى فرستاد او را به آن،چون ايشان باطل آوردهاند تا نور خداى بنشانند به آن.ايشان بيرون شدند پوشيده به سلاح [2].مشركان گفتند:من أنتم،شما كيستى [3]؟نسب خود بگفتند.ايشان گفتند:اكفاء كرام،همسرانى [4]كريمانند.و رسول-عليه السّلام-گفته بود عبيد را كه:شيبه تراست و حمزه را كه:عتبهتر است،و على را كه:وليدتر است، هريكى پيش قرن خود[رفتند] [5].
اميرالمؤمنين گويد:با وليد بگرديدم،از ميان ما دو ضربت رفت [6]،من ضربت وليد رد كردم،و او ضربت مرا دست چپ در پيش داشت،دستش بيفگندم.آنگه در ميانۀ حديث گفت:
كأنّى أنظر الى وميض [7]خاتمه في شماله، گفت:پندارى در تافتن نگين انگشتريش مىنگرم كه در دست چپ داشت.آنگه ضربۀ ديگرش بزدم و بيفگندم او را.چون سلاح از او باز كردم،اثر خلوق ديدم بر او،دانستم كه قريب العهد است به دامادى [8]،از آنان كه ايشان را كشتم بر او رقّت آمد مرا.بيامدم حمزه را ديدم با عتبه بر آويخته [9]،و حمزه او را ضربهاى [10]زده بود،سر او در بغل عتبه بود[259-ر].من آواز دادم كه:يا عمّ!سر نگاه دار.حمزه سر از او بجهانيد [11]،من ضربه زدم او را و بيفگندم و بكشتم،و با عبيده نيز مشاركت كردم در قتل شيبه.
آنگه مرا و حمزه را خلاف افتاد در كشتن عتبه.پيش رسول شديم،حمزه گفت:من كشتم او را،و من گفتم:من كشتم [12]او را.رسول-عليه السّلام-هر دو