نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 49
جانب مراعات كرد [1]،گفت:يا على!اگر تو نرفتى به يارى حمزه،حمزه [2]با او كفايت بودى،و يا حمزه!اگر على تو را يارى ندادى،تو به رنج افتادى.از پيش رسول برگشتيم خشنود.و عبيدۀ حارث را ضربهاى [3]بر عضلۀ ساق آمده بود و خون بسيار رفته از او.او را بر گرفتند،و او رمق داشت،با پيش رسول بردند،او گفت:يا رسول اللّه!عمّت ابو طالب مىبايست تا حاضر بودى امروز تا بدانستى كه ما اولىتريم به آن بيت كه او گفت در حقّ تو در آن قصيدۀ لامى:
أ لم تعلموا أنّ ابننا لا مكذّب لدينا و لا يعيا [4]بقول الاباطل كذبتم و بيت اللّه لا تقتلونه و لمّا نماصع [5]دونه و نقاتل [6] رسول-عليه السّلام-متغيّر شد و اثر خشم بر روى او ظاهر شد و گفت:
رحم اللّه عمّي أبا طالب [7]،خداى بر عمّ من ابو طالب رحمت كناد،اگر امروز حاضر بودى كم از اين نكردى كه شما مىكنيد [8].عبيده بترسيد و گفت:يا رسول اللّه!پناه با خداى مىدهم از خشم خداى و خشم رسول خداى.توبه كردم.رسول-عليه السّلام-گفت:
مرا بر تو خشم نيست،و لكن تو ندانى كه من دوست ندارم كه پيش من ذكر ابو طالب كنند الّا به خير.و عبيده به منزلى كه آن را صفراء گويند [9]با پيش خداى شد،و در قتل ايشان هند بنت عتبه اين بيتها گفت:
ايا [10]عين جودي بدمع سرب على خير خندف [11]لمّا نسب تداعى له رهطه غدوة بنو هاشم و بنو المطّلب