نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 44
بماندند،و خداى تعالى اين [1]نعمت بر ايشان ياد ايشان داد [2]: وَ اللّٰهُ وَلِيُّهُمٰا ،بان لطف لهما،و خداى تعالى يار ايشان بود به لطف [3]كه به ايشان كرد.
و در خبر است كه جابر گفت:كاشك كه تا اين«همّه»ما كرده بودمانى و در حقّ ما اين ولايت [4]آمده بودى كه: وَ اللّٰهُ وَلِيُّهُمٰا .
وَ عَلَى اللّٰهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ،و بر خداى بايد تا [5]مؤمنان توكّل كنند،يعنى بر خداى و بر جز خداى نه [6].فايدۀ تقديم«على اللّه»اين است كه گفته شد.
قوله: وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّٰهُ بِبَدْرٍ ،«واو»عطف است جمله را بر جمله،و«لام» تأكيد راست،و«قد»تحقيق راست.حقتعالى در اين آيت تذكير نعمت كرد و گفت:خداى تعالى شما را كه مسلمانانى [7]نصرت كرد به بدر.
وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ ،«واو»حال راست،در آن حال كه شما ذليل و مهين و ضعيف بودى [8].شعبى گفت:«بدر»نام مردى است كه او را چاهى بود،[آن چاه] [9]به او بازخواندند و آن را بدر نام نهادند.
واقدى گفت:من اين بگفتم با عبد اللّه جعفر و محمد صالح،ايشان انكار كردند و گفتند:خلاف اين است،بل اين اسمى است موضوع اين جايگاه را،چنان كه:
اسماء المنازل و المواضع باشد.هم او گفت:يحيى نعمان غفارىّ [10]را گفتم اين حديث،او گفت من از پيران ما شنيدم [11]كه:اين نام آبى است كه ما را و اسلاف ما را بود،و آن از بلاد غفار است،از بلاد جهينه نيست.
و ضحّاك گفت:نام آبى است بر دست راست مكّه و مدينه،و آن اوّل غزايى بود كه رسول-عليه السّلام-در او قتال كرد،و غزواتى كه رسول-عليه السّلام-به نفس