نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 189
بر حقيقت با جمله بود،و جمله فاعل باشد.
دگر آنكه به اضافۀ فعل به فاعل محقّق شود،چنان كه در مثل هست:«يداك أوكتا و فوك نفخ»،يعنى يداك لا يدا غيرك و فوك لا فو [1]سواك.اين براى آن است كه دستهاى تو تقديم كرد،يعنى تو كردى به آلت خود،براى آنكه محال است كه غيرى به جارحت تو فعل تواند كردن.و آيت دليل است بر بطلان قول مجبّره كه خداى تعالى اضافه فعل با آلت و جارحت تو كرد،و محال است كه خداى تعالى به آلت و جارحت [2]فعل كند.
دگر آنكه بيان كرديم كه:مستفاد اين لفظ آن بود كه اثبات كنند فعل او را و نفى كنند از جز او،و اين اضافۀ فعل باشد با فاعلش على ابلغ الوجوه، وَ أَنَّ اللّٰهَ لَيْسَ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِيدِ ،و خداى تعالى بر بندگان ظلم نكند كه ايشان را به گناه غيرى نگيرد [3]،يا گناه ناكرده ايشان را عقوبت كند،و اگر گناهكارى را به گناه ديگرى گرفتن ظلم باشد به فعلى كه او كند و داند كه او كرده است [4]،و بندۀ بيچارۀ ضعيف را در آن اختيار نيست،چه قدرت موجبه است و ارادت موجبه است،و ساير [5]وجوه حقايق [6]از احداث و ايجاد و اخراج از عدم به وجود به خداى تعلّق دارد،اولى و أحرى كه ظلم باشد-تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا.
اَلَّذِينَ قٰالُوا إِنَّ اللّٰهَ عَهِدَ إِلَيْنٰا -الآية.كلبى گفت:آيت در كعب بن اشرف آمد و مالك بن الضّيف و وهب بن يهودا و زيد بن التّابوت و فنحاص بن عازورا و حيىّ بن أخطب،كه ايشان به نزديك رسول آمدند و گفتند:اى محمّد!تو دعوى مىكنى كه خداى مرا به پيغامبرى بفرستاده است و كتابى به من داده [7]؟و خداى با ما عهد كرده است كه به هيچكس كه دعوى پيغامبرى كند ايمان نيارم [8]تا آنگه كه قربانى بيارد كه آتش آن را بخورد،اگر تو هم چنين قربانى بيارى كه آتش آن را