نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 5 صفحه : 120
ركّع،و ساجد و سجّد،و فعّل در جمع فاعل قياسى مطّرد است،پس حركت از حروف علّت برگرفتند و با حرف صحيح دادند،چنان كه در قاض و غاز كردند، و الأصل قاضى و غازى،و او در هر سه حال به يك صورت باشد بمثابة اسماء [1]مقصوره است ما دام تا منكّر منوّن باشد بى«لام»تعريف،و نيز جمع كنند اين لفظ را كه غازى است على غزاة،كقاض و قضاة و رامي و رماة،و نيز جمع كنند على غزّاء كخارب و خرّاب،و كاتب و كتّاب،يا غازى باشند و مجاهد [2]گويند اين منافقان:
لَوْ كٰانُوا عِنْدَنٰا ،اگر اين مردمان مسافر يا غازى به نزديك ما بودندى بنمردندى،و يا ايشان را بنكشتندى،و اين خطاست از ايشان [3]بزرگ براى آنكه اعتقاد [4]كردند اگر مسافر به سفر نشود در حضر مرگ به او نرسد،و اگر غازى را در غزا نكشند بنميرد، اين اعتقاد فاسد است براى آنكه حكم ايشان در سفر و حضر و غزا و مقام يكى باشد هيچوقت از اوقات نيست و الّا مجوّز است كه ايشان در آنوقت بميرند.
فامّا حكم كشته،قطع كردن بر آنكه اگر او را بنكشتندى نمردى خطاست،و نيز قطع كردن بر آنكه لا محال بمردى هم خطاست،بل مجوّز است چنان كه احوال ديگران روا باشد كه هر ساعت مرگ به ايشان رسد،و روا باشد كه بمانند [5]سالهاى بسيار.پس ايشان از اين وجه مخطى بودند كه اعتقاد كردند كه اگر ايشان از وطن مفارقت نكردندى على القطع،زنده ماندندى،و اين خلاف صواب است.و قوله [6]: مٰا مٰاتُوا وَ مٰا قُتِلُوا ،تقسيم است [7]،موت با مسافر مىشود و قتل با غازى،حقتعالى گفت: لِيَجْعَلَ اللّٰهُ ذٰلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ ،اين«لام»تعلّق دارد بقوله: لاٰ تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا ، لِيَجْعَلَ اللّٰهُ ذٰلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ دونكم،چو [8]ايشان مباشيد [9]در اين گفتن تا خداى اين معنى در دل ايشان به حسرت كند نه در دل شما،و ابو على
[1] .اساس:اقصا،با توجّه به وز و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد.