نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 2 صفحه : 172
مشعر آمد و به موقف بايستاد.آنگاه به منا آمد و سنگ بينداخت و مناسك تمام كرد و بازگشت و اسماعيل را آنجا رها كرد،و او با شام شد و آنجا وفاتش بود-صلّى اللّه عليه و على جميع انبياء اللّه و رسله.
آنگه دعا كرد كه وَ تُبْ عَلَيْنٰا ،بار خدايا توبه ما بپذير.و بيان كرديم كه توبۀ پيغامبران بر سبيل خضوع و خشوع و انقطاع با خداى بود،و غرض تحصيل ثواب،چه ايشان را گناهى نبود كه به توبه ساقط شود.
محمّد جرير گفت:اصل توبه رجوع باشد من مكروه الى محبوب [1]،از اين جا بود توبه بنده با خدا از معاصى،و توبه خداى بر بنده [2]كه رجوع كند به او از عذاب با رحمت.
و اصمّ گفت كه:ممكن باشد كه توبه راجع باشد با ذرّيت او كه ايشان معصوم نبودند،و در آيت ذكر فرزندان رفت وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ ،و اين وجه قريب است.
آنگه ثناى خداى گفتند: إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّٰابُ الرَّحِيمُ ،تو خداوندييى [3]كه قبول توبه بكنى از تايبان و بر ايشان رحمت كنى،و در آيت دليل است بر آنكه خداى تعالى متفضّل است به قبول توبه براى آنكه [4]رحيم با توّاب مقرون بكرد،چه اگر واجب بودى به خلاف اين بودى كه فاعل واجب را نگويند رحمت مىكند به كردن واجب، و نيز در دعا گفتند: رَبَّنٰا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ ،اين دعا خاصّ [5]است ايشان را به فرستادن رسول ما-صلّى اللّه عليه و آله-و اين آن است كه رسول -عليه السّلام-گفت:
انا دعوة ابي ابراهيم و بشرى عيسى. در روايت خالد بن معدان الكلاعىّ آمد كه:جماعتى از صحابه،رسول را گفتند-عليه و آله السّلام:
اخبرنا عن نفسك،فقال:انا دعوة ابي ابراهيم و بشرى عيسى.
عرباض بن سارية [6]السّلميّ گفت:از رسول-عليه السّلام-شنيدم كه مىگفت: