نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 2 صفحه : 168
او را به مكّه آورد.آنگه بيامد و بر جاى خانۀ كعبه چندان كه اساس آن است بخفت چون طوقى،ابراهيم-عليه السّلام-رسم بر زد و برآن رسم بنا كرد.
عبد اللّه عبّاس گفت:خداى تعالى ابرى بفرستاد تا با ابراهيم مىرفت.چون به مكه رسيد بر بالاى خانۀ كعبه بايستاد و سايهافگند،حقتعالى گفت:چندان كه [1]سايۀ اين ابر است بنا كن.
و بهرى ديگر از مفسّران گفتند:حقتعالى بادى [2]بفرستاد تا اساس خانه بر رفت [3].
قولى ديگر آن است كه:جبريل-عليه السّلام-آمد و رقم برزد [4]تا ابراهيم برآن [5]بنا كرد،فذلك قوله: وَ إِذْ بَوَّأْنٰا لِإِبْرٰاهِيمَ مَكٰانَ الْبَيْتِ [6]... ،آنگه ابراهيم-عليه السّلام- بنا مىكرد و اسماعيل سنگ مىداد.
در خبر مىآيد كه:ابراهيم به سريانى مىگفت،و اسماعيل به تازى جواب مىداد،هريك از ايشان زبان صاحبش مىدانست و لكن جواب نمىدانست دادن.
بنا مىكردند [7]تا بر آوردند،فذلك قوله: وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرٰاهِيمُ الْقَوٰاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمٰاعِيلُ .
عبد اللّه عبّاس گفت:اصوله الّتي كان قبل ذلك عليها،ان بناها كه پيش از آن برآن [8]بود.كلبى گفت:اساسه واحدتها قاعدة،قال الكميت:
زانت عواليها قواعدها مفسّران گفتند:آن را از سنگ پنج كوه بنا كرد.طور سينا،و طور زيتا [9]،و لبنان،و جودىّ،و حرى.و اساس و قاعده از كوه حرى بود.چون به جاى سنگ سياه رسيد،هر سنگ كه بر وى مىنهاد جاى نمىگرفت و مىافتاد.اسماعيل برفت تا طلب سنگى كند در خور آن جايگاه.تا او برفته بود،جبريل-عليه السّلام-بيامد و