عبد الرّحمن بن زيد گفت:«كلمات»اين بود كه او را گفت بگو:«لا اله الّا اللّه وحده لا شريك له له الملك و له الحمد،يحيى و يميت [2]بيده الخير،و هو على كلّ شىء قدير،و لا حول و لا قوّة الّا باللّه [3]فَسُبْحٰانَ اللّٰهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ [4].
و آنان كه گفتند:از جنس افعال بود خلاف كردند.عبد اللّه عبّاس گفت به روايت ابو صالح از او كه:آن ده سنّت بود:پنج در سر،و پنج در تن.امّا آن پنج كه در سر است:مضمضه است،و استنشاق،و مسواك كردن و سبلت پيراستن،و فرق سر را موى راست كردن كسى [5]را كه همۀ سر موى دارد.و آن پنج كه در تن است:
استنجاست به سنگ بعد از آن به آب،و ختنه كردن است،و ناخن گرفتن است،و موى بغل پاك كردن است،و موى زهار پاك كردن.
روايتى دگر از عبد اللّه عبّاس آن است كه:آن كلمات سى خصلت است كه خداى در سه آيت به رسول ما فروفرستاد،ده در سورة الاحزاب: إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمٰاتِ [6]-تا به آخر آيت،و ده در سورة التّوبة في قوله: اَلتّٰائِبُونَ الْعٰابِدُونَ [7]-تا به آخر آيت،و ده در سورۀ المؤمنون،في قوله: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ -الى قوله: أُولٰئِكَ هُمُ الْوٰارِثُونَ [8].
قتاده و ربيع گفتند:مناسك حجّ است:از طواف،و نماز،و سعى ميان صفا و مروه،و ذبح،و حلق،و وقوف به عرفات و به مشعر.
حسن بصرى گفت:«كلمات»آن است كه او را ابتلا كرد به ماه و آفتاب و ستاره در بدايت حال كه او را نظر فرمود،تا بدانست كه ايشان [9]محدث و مخلوقند، و صلاحيت الهيّت ندارند و استحقاق عبادت،و به آتش امتحانش كرد و به ختان [10]او