نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 2 صفحه : 131
«كن»،«كاف»به«نون»نارسيده هژده [1]هزار عالم آفريده باشم،و شاعر در اين باب گويد:
لا تخضعنّ لمملوك على طمع فانّ ذاك مضرّ منك بالدّين و استرزق اللّه ممّا في خزائنه فانّ ذلك بين الكاف و النّون وَ قٰالَ الَّذِينَ لاٰ يَعْلَمُونَ ،گفتند آنان كه ندانند.عبد اللّه عبّاس گفت:جهودانند.
مجاهد گفت:ترسايانند.قتاده گفت:مشركانند در عرب [2]. لَوْ لاٰ كلمه تحضيض است،المعنى هلاّ،چرا. يُكَلِّمُنَا اللّٰهُ ،اى عيانا،چرا خداى با ما سخن نگويد معاينه بىحجاب كه تو رسول اويى؟ أَوْ تَأْتِينٰا آيَةٌ ،يا آيتى به ما آيد،يعنى علامتى و دلالتى كه دليل صدق تو كند.
آنگه حقتعالى ردّ كرد بر ايشان و گفت: كَذٰلِكَ قٰالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ ،گفت:چنين گفتند آنان كه پيش از ايشان بودند از كافران امّتان گذشته.
تَشٰابَهَتْ قُلُوبُهُمْ ،دلهاشان به هم مىماند در كفر و قسوت. قَدْ بَيَّنَّا الْآيٰاتِ ،ما آيات و بيّنات مفصّل و مبيّن كرديم براى آنان كه [3]دانند،و«يقين»ضدّ شكّ بود، يقال:أيقن إيقانا و تيقّن تيقنا،و الاسم اليقين،و«يقين»علمى باشد [4]پس از شك [5]براى آن خداى را-جلّ جلاله-متيقّن نخوانند.
حقتعالى چون حكايت اقوال فاسد ايشان بكرد،و تحكّم و تعنّت ايشان بازگفت ،عقيب [6]آن بيان صحّت رسالت رسول كرد-عليه السّلام-فى قوله: إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ بِالْحَقِّ ،ما فرستاديم تو را بحقّ[136-ر]و«حق»اين جا صدق است، چنان كه فلان محق في دعواه،اى صادق،فلان محقّ است در اين دعوى،يعنى راستيگر است [7]،و شايد كه مراد به«حقّ»قرآن و شرع باشد،يعنى ما فرستاديم تو را به كتابى و دينى حق [8]درست.