نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 17 صفحه : 89
محمد!ياد كن آن روز كه خداى تعالى ندا كند اين كافران را و گويد:كجااند انبازان من كه شما دعوى كردى با من در الهيت و ايشان را عبادت كردى بدون من؟ قٰالُوا ،جواب دهند و گويند: آذَنّٰاكَ ،ما بگفتيم و خبر داديم تو را كه ما را گواهى نيست برآن دعوى كه در دنيا كرديم.يعنى،ما پنداشتيم در دار دنيا كه اينان گواهان ما خواهند بودن.امروز بديديم و بدانستيم و ما را علم ضرورى حاصل آمد، معلوم شد كه اينان گوايى نخواهند دادن براى ما [1].
وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مٰا كٰانُوا يَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ ،گم شود از ايشان آنچه در دنيا آن را پرستيده باشند و خوانده. وَ ظَنُّوا مٰا لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ ،و گمان برند كه ايشان را معدلى و محيصى و مفرى نباشد از عذاب خداى.و ظن در آيت به معنى يقين است يعنى به درست بدانند كه ايشان را از عذاب خداى جاى گريز [2]نيست.
لاٰ يَسْأَمُ الْإِنْسٰانُ مِنْ دُعٰاءِ الْخَيْرِ ،آنگه گفت:از عادت و خوى آدمى آنست كه از دعا خير سير نشود.اضافت مصدر كرد با مفعول و اگر كلام بشرح بودى،تقدير اين است كه من دعائه الخير،ازآنكه براى خود از خداى خير خواهد. وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ ، و اگر رنجى و بلايى و آفتى رسد او را، فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ ،نوميدى باشد از رحمت خداى تعالى،وصف ضعف يقين او مىكند.
وَ لَئِنْ أَذَقْنٰاهُ ،گفت:و اگر چنان باشد كه ما او را رحمتى بچشانيم، مِنْ بَعْدِ ضَرّٰاءَ ،از پس نكبت و رنج و بيمارى و درويشى[168-پ]كه به او رسيده باشد، لَيَقُولَنَّ هٰذٰا لِي [3]،اين خود مراست و نصيب من است و مرا خواست بودن،و اين عمل [4]من است و من سزاى اينم. وَ مٰا أَظُنُّ السّٰاعَةَ قٰائِمَةً ،و نمىپندارم كه قيامت بر خواهد خاست. وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلىٰ رَبِّي ،و اگر چنان كه مرا با پيش خداى برند،بر زعم مسلمانان، إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنىٰ ،مرا به نزديك او به از اين و نيكوتر از اين باشد.
ابن شبرمه [5]روايت كرد از حسن [6]،محمد بن على بن ابى طالب،گفت:كافر از [7]