نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 16 صفحه : 264
است كه در اخبار آمده است كه [1]،اوريا بن حيّان،زنى را مىخواست و زن [2]سخت بجمال بود،و داود نود و نه زن داشت و در شرع او روا بودى.داود نيز خطبه كرد و او را بخواست.اهل و خويشان و اولياى زن [3]رغبت به داود كردند براى حرمت و مكان او از نبوّت،و اين در شرع و عقل روا باشد و منعى نيست از او،و اگر اين معنى بر خفيت و پوشيدگى رفته باشد نيز منفّر نبود،از وجوهى [4]كه گفتند اين قريبتر است و توبه و استغفار او از اين بود.و سختتر حال او آن است كه گويند ترك مندوب بود و پيغامبران ترك مندوب بسيار كنند و حديث عشق داود زن او ريا را، و او را فرستادن و در پيش تابوت داشتن و قصد آنكه تا او را بكشند تا او زن را با زنى كند [5]اين هم قبيح است و هم منفّز و لايق حال انبيا نباشد.
و حارث اعور روايت كرد از اميرالمؤمنين -عليه السّلام-كه او گفت:هيچ مرد را پيش من نيارند كه او بر داود حواله زن او ريا كند،الّا [6]او را دو حدّ زنم:حدّى براى نبوّت و حدّى براى اسلام.
امّا تفسير آيت،قوله: هَلْ أَتٰاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ ،حقتعالى گفت:يا محمّد!به تو آمد،يعنى نيامد خبر آن خصمان؟و خصم،لفظى است كه بناى مصدر دارد.
صالح بود واحد را و تثنيه را و جمع را،يقال:رجل خصم و رجلان خصم و رجال خصم [7]و امرأة خصم و امرأتان خصم و نسوة خصم،براى اين گفت: إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرٰابَ ،به جمع.و قال لبيد[92-پ]:
و خصم [8]يعدّون الدّخول كأنّهم قروم غيارى كلّ ازهر مصعب و قال آخر [9]:
و خصم غضاب ينفضون [10]لحاهم كنفض [11]البراذين العراب المخاليا