نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 16 صفحه : 203
گفتند:تو نيز بياى.گفت [1]:در نجوم نگريدم مرا بيمارى مىنمايد.اگر گويند:نه،آيت دليل صحّت نجوم مىكند تا ابراهيم [2]به نظر در نجوم حكم كرد كه بيمار خواهد شدن، جواب گوييم:ابراهيم [3]را-عليه السّلام-تبى مىبود به نوبت كه چون ستارهاى معلوم به جاى مخصوص رسيدى او را تب آمدى.چون در نگريد ستارهاى نزديك [4]آن بود كه به جاى آن رسيد كه او را نوبت تب باشد [5].
او گفت: إِنِّي سَقِيمٌ ،اى سأسقم،من بيمار خواهم شدن.
جواب ديگر از او آن است كه ممتنع نباشد كه خداى تعالى او را خبر داده بود كه تو را بيمارى [6]خواهد بودن و علامت آن طلوع نجمى يا سقوط نجمى يا مقابله يا مقارنهاى باشد،او آن را علامت كرد و مراقبت مىكرد.چون نزديك [7]رسيد،گفت: إِنِّي سَقِيمٌ ، من بيمارم،يعنى بيمار خواهم شدن.
جواب ديگر از او آن است كه ايشان در آن روزگار تعاطى[73-پ]نجوم كردندى.
او در ستاره نگريد بر سبيل تهكّم و سخريّت گفت:از اين ستاره بر زعم شما مرا بيمارى مىنمايد.
و گفتند:معنى آن است كه انّى سقيم القلب و الرّأى،من بيمار دلم از آنچه مىبينم از اصرار شما بر كفر.و گفتند:اين بر طريق وعظ گفت و مراد آنكه مآل [8]كار من و شما با مرگ خواهد بودن و آن را كه عاقبت كار او مرگ باشد [9]او بيمار بود.چه بيمارى بود كه ادا به مرگ كند [10].و گفتند:مراد به اين نجوم نه نجوم آسمان است تا سؤال لازم نيايد،بل نجوم زمين است از نباتى كه آن را ساق باشد [11]فى قوله: وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدٰانِ [12].
و گفتند:مراد آن است كه:ما نجم له من الرّأى.آنچه پديد آمد او را از راى او در آن،در آن انديشه كرد [13]و عرب هر طالعى را نجم و ناجم گويند [14].يقال:نجم سنّ الصّبىّ و ثدى