نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 15 صفحه : 237
و قوله: مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ،اضافت مصدر است با مفعول. و قوله: فِي بِضْعِ سِنِينَ [1]،از سه سال باشد تا ده سال [2]،يقال:بضع رجال و بضعة عشر رجلا. لِلّٰهِ الْأَمْرُ ،فرمان خداى راست. مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ ،اين مبنى است بر ضمّ بناى عارض براى قطع مضافاليه از او چون مضافاليه با او برند با حال جرّ شود،يقال:من قبل زيد و من بعده.امّا اختيار [3]ضمّ براى آن كردند كه اين حركت [4]در حال اعراب بر او صورت نبندد. وَ يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ،و آن روز كه غلبۀ روم باشد بر پارس [5]،مؤمنان شادمانه شوند به نصرت خداى.
و قصۀ اين آن است كه مفسّران [6]گفتند [7]:در پارس [8]زنى بود كه فرزندان او همه پادشاه بودند و شجاع.كسرى اين زن را بخواند و گفت:من مىخواهم كه لشكرى به روم فرستم و بر ايشان اميرى كنم از فرزندان تو،تو احوال فرزندان خود مرا بگو تا من بدانم كه كيست كه اين كار را شايد؟ گفت:امّا پسر من فلان،از گرگ حذرتر است و از روباه محتالتر.و امّا پسر ديگر كه فرخان نام است،از تيغ و سنان در كارها روندهتر است.و امّا پسر ديگر شهر- بر از [9]به غايت حليم است.خصال فرزندان من اين است كه گفتم.
كسرى گفت:من اين پسر حليم را به [10]امير لشكر كردم [11]،و لشكر [12]به او داد و او را به جانب روم گسيل كرد.آنجا رفتند و قتال كردند،و ظفر يافتند،و قتل بسيار كردند، و شهرهايشان خراب كردند،و درختان زيتون ببريدند.
و امير لشكر روم از جهت قيصر مردى بود نام او بخنس [13]،و اين كارزار به اذرعات و بصرى كردند،و اين نزديكترين شهرى [14]است از شهرهاى شام به زمين عرب و عجم.