نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 14 صفحه : 352
قٰالُوا إِنَّمٰا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ،گفتند او را تو از جملۀ مخدوعان [1]و فريفتگانى و با تو سحر و جادوى كردهاند.
و تو نيستى الّا آدميى چون ما،و ما تو را از جملۀ دروغزنان مىپنداريم.
فَأَسْقِطْ عَلَيْنٰا ،فروفگن [2]بر ما پارههاى آسمان اگر راستيگرى [3].
قٰالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمٰا تَعْمَلُونَ ،گفت:خداى من عالمتر است به آنچه شما مىكنى تا شما را جزا دهد برحسب استحقاق شما.
در خبر مىآيد كه:خداى تعالى هفت [4]روز باد از ايشان بازداشت و گرما بر ايشان مسلّط كرد چنان كه دم بازمىگرفت ايشان [5]و چارهها مىساختند و در سردابهها [6]مىشدند براى تبريد [7].هركجا مىرفتند گرمتر بود.به صحرا [8]آمدند،ابرى بر آمد،ايشان بتاختند و به سايۀ آن ابر شدند تا ساعتى از گرما برآسايند.نسيمى ازآنجا بدميد كه ايشان راحت به آن يافتند [9]،آواز دادند يكديگر را و بخواندند تا [10]در سايۀ آن حاضر آمدند[156-ر].چون همه مجتمع شدند،خداى تعالى از آن ابر آتشى بر ايشان بباريد تا همه بسوختند،اين بيان عَذٰابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ است.
قتاده گفت:خداى تعالى شعيب را به دو گروه فرستاد به اهل مدين و به اصحاب الايكة:امّا اصحاب الايكة به عذاب [11]ظلّة هلاك شدند،و امّا اهل مدين به صيحه هلاك شدند.جبريل-عليه السّلام-بيامد و بانگى بر ايشان زد،همه هلاك شدند.
بعضى دگر گفتند:«عذاب ظلّة»آن بود كه [12]هفت شبان روز گرما بر ايشان مسلّط كرد تا ايشان را دم بازگرفت،آنگه كوهى پديد آمد در ولايت ايشان،مردى آنجا رفت و سايهاى ديد با راحت،و در پيرامن كوه چشمههاى آب و درختان.آنجا