نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 14 صفحه : 175
و لقد اوتيت الحكم صبيّا كلّ ذلك بفضل اللّه علينا و رحمته علينا اهل البيت ،و اخبار از اين معنى بسيار است.
قوله تعالى: وَ أَقِيمُوا الصَّلاٰةَ وَ آتُوا الزَّكٰاةَ ،آنگه خطاب كرد با جملۀ مكلّفان، گفت:نماز بهپاىدارى به اوقات و حدود و شرايط آن،و زكات مال بدهى. وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ ،و طاعت پيغامبر دارى تا باشد كه بر شما رحمت كنند.
آنگه خطاب كرد كه:يا رسول اللّه،يا با مخاطبى مبهم [1]: لاٰ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ ،مپندار آن [2]را كه به من كافر شدند كه ايشان مرا عاجز بكردهاند در زمين،يعنى نه [3]چنان است كه اگر من خواهم كه ايشان را از [4]كفر بازدارم به جبر نتوانم،جز آن است كه حكمت راه نمىدهد با تكليف جبر كردن بر مكلّفان.
حفص و ابن عامر و حمزه«لا يحسبنّ»خواندند به«يا».و«الّذين»در موضع رفع است با آنكه فاعل [5]حسبان است بر اين قرائت و مفعول اوّ[ل] [6]محذوف باشد از كلام براى آنكه«حسبان»هميشه متعدّى باشد به دو مفعول،و تقدير آن است كه:لا يحسبنّ [7]الّذين كفروا انفسهم معجزين.و باقى قرّاء به«تا»ى خطاب خواندند،يعنى لا تحسبنّ [8]يا محمّد.و فرّاء گفت:بر قرائت آنكه به«يا»خواند، ممكن بود كه فعل مسند باشد با رسول،و در كلام هر دو مفعول باشد،و التّقدير:
لا يحسبنّ [9]محمّد الّذين كفروا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ ،و اين نهى مغايبه باشد،يعنى نبايد تا محمّد كافران را معجز پندارد. وَ مَأْوٰاهُمُ النّٰارُ ،و فردا مأواى ايشان [10]دوزخ بود،و اين بد جاى [11]است آنان را كه آنجا گرفتار شوند [12].
[1] .همۀ نسخه بدلها:خطاب كرد با رسول يا با مخاطبى مبهم گفت.