نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 254
و حفص و روح خواندند: لِتُحْصِنَكُمْ ،بالتّاء ردّا الى«الصّنعة»،او ردّا الى «الدّرع»،براى آنكه درع آهن مؤنث است،و درع المرأة [1]لقميصها [2]مذكّر است،و باقى قرّاء به«يا»خواندند ردّا الى«اللّبوس»او الى اللّه تعالى،تا نگاه دارد شما را از سختى كارزار و آفت [3].و البأس و البؤس،شدّة الحرب،كانّه قال:صنعة لبوس ليوم بؤس،او صنعة لباس [4]ليوم بأس. فَهَلْ أَنْتُمْ شٰاكِرُونَ ،شما شاكر نعمت او هستى يا نه؟ وَ لِسُلَيْمٰانَ الرِّيحَ عٰاصِفَةً ،اى و سخّرنا لسليمان الرّيح،و مسخّر بكرديم براى سليمان باد سخت را.و عٰاصِفَةً ،نصب بر حال است از مفعول. تَجْرِي بِأَمْرِهِ ،تا به فرمان او مىرفتى تا به آن زمين كه ما بر او بركت كرديم از شام و بيت المقدّس.
مفسّران گفتند:سليمان را-عليه السّلام-بساطى بود چهار فرسنگ در چهار فرسنگ به طول و عرض،چون به سفرى خواستى رفتن يا غزوى،ساز و لشكر را برآن بساط نشاندى،و باد [5]عاصف را فرمودى تا بساط بر گرفتى و در هوا بردى،آنگه باد نرم را فرمودى تا براندى به آنجا كه او خواستى،بامداد يكماهه راه ببردى و شبانگاه يكماهه راه بازآوردى.
وهب گفت:ما را حكايت كردند كه،به ناحيۀ بغداد نوشتهاى ديدند كه بعضى اصحابان سليمان نوشته بودند،امّا از انس و امّا از جنّ [6]:نحن نزلناه و ما بنيناه،و مبنيّا [7]وجدناه و غدونا من اصطخر قلناه [8]و نحن رائحون [9]منه ان شاء اللّه فبائتون [10]الشّام،ما فرود آمديم اين جا و نه ما بنا كرديم اين جاى را و بنا كرده يافتيم،بامداد از اصطخر پارس آمديم و اين جا قيلوله كرديم و نماز شام به شام باشيم-انشاءاللّه تعالى.