نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 230
مرگ اهلش باشد،چون خداوند سراى مرد،سراى ويران شد.و گفتند:بموت العلماء،خراب زمين به مرگ عالمان باشد كه هركجا در او عالمى نباشد آن ديار و آن زمين خراب بود،اگرچه تو آن را آبادان شناسى. أَ فَهُمُ الْغٰالِبُونَ ،قتاده گفت:
ايشان غلبه خواهند كردن رسول را با چندين آيات و معجزات كه مىبينند و با چندين نصرت كه مىبينند كه خداى[مىكند] [1]او را در مقامى پس مقامى،يا ايشان طمع دارند كه غالب شوند خدايى [2]كه قهّار و جبّار است [3]؟ آنگه رسول را فرمود كه،بگو اين كافران را كه:من شما را به وحى مىترسانم و اعلام مىكنم،و كار من اين است،و به دست من جز اين نيست.امّا آنكه شما را على كلّ حال حمل كنم به الجابر [4]سماع و قبول،نه كار من است چه شما بمثابت كرّانى در اصغا ناكردن و مبالات ناكردن،و كر چيزى نشنود.جملۀ قرّاء خواندند:
وَ لاٰ يَسْمَعُ الصُّمُّ ،به فتح«يا»و [5]رفع ميم صمّ على اسناد الفعل الى الصّمّ،مگر ابن عامر كه او خواند:و لا تسمع الصمّ الدّعاء،و تو كر [6]را چيزى نتوانى [7]شنوانيدن.به ضمّ«تا»و كسر«ميم»و نصب ميم صمّ على اضافة الفعل الى النّبىّ-عليه السّلام- و نصب الصّمّ على المفعول الاوّل،و اين بر سبيل مبالغت در تشبيه فرمود حقتعالى كه ايشان در قلّت اصغاء و انتفاع به سماع بمثابت كرانند،و الّا بر حقيقت شنوااند، چنان كه شاعر گفت-شعر:
لقد اسمعت لو ناديت حيّا و لكن لا حياة لمن تنادي إِذٰا مٰا يُنْذَرُونَ ،چون بترسانند ايشان را،گفتند [8].[ما] [9]زيادت است،و اولىتر آن است كه مصدرى باشد،يعنى وقت الانذار.
وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذٰابِ رَبِّكَ ،آنگه حقتعالى بر سبيل تذكّر [10]و تنبيه