نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 19
و قال الشّاعر:
أ يرجو بنو مروان سمعي و طاعتي و قومي تميم [1]و الفلاة ورائيا اى امامى،و قوله: كُلَّ سَفِينَةٍ ،اى كلّ سفينة صالحة،اين از آن است كه به فحوى الخطاب دانند [2]براى آنكه معلوم است به ضرورت كه چون او [3]كشتى بشكند،بشكستن از آن بنشود [4]كه كشتى باشد!پس اگر پادشاه كشتى درست و شكسته به يك جاى گرفتى،در شكستن كشتى فايده نبودى.پس به فحوى الخطاب دانند كه مراد آن است كه: يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ صحيحة صالحة. غَصْباً ،نصب او بر تمييز است.
و گفتند:نام آن پادشاه جليدا بود و او پادشاهى كافر بود.جبّائي گفت:نام او هدد بن بدد بود.
وَ أَمَّا الْغُلاٰمُ ،و امّا آن غلام را كه بكشتند مادر و پدر او مؤمن بودند،خداى مرا فرمود كه:او را بكش و الّا به وجود او ايشان كافر شوند.و معلوم آن بود كه اگر او نباشد،بر ايمان بمانند و آنچه چنين باشد مفسدت باشد و براى آنكه مفسدت آن بود كه فساد عند آن حاصل آيد،و اگر آن نباشد فساد نبود و از باب تمكين نبود.قوله:
فَخَشِينٰا ،گفتند به معنى كراهت است اين خشيت،چنان كه يكى از ما گويد:
فرّقت بين رجلين خشية ان يقتتلا،اى كراهة ان يقتتلا.بعضى دگر گفتند:خشينا، اى علمنا،به معنى علم است،و در مصحف ابىّ هست:فخاف ربّك ان يرهقهما، اى يغشيهما،در ايشان پوشاند.كلبى گفت:كلّفهما [5]،ايشان را تكليف كند.سعيد جبير گفت،معنى آن است كه:ايشان از دوستى او در دين او شوند موافقت او را،و گفتند: يُرْهِقَهُمٰا ،اى يهلكهما و يقتلهما [6]،اگر بماندى ايشان را بكشتى،من قولهم:
رهقه الفارس اذا غشيه مكروه او قتل او ضرب،و اين وجهى نيكو است،و بر اين قول
[1] .آط و ديگر نسخه بدلها:لموتم،به قياس با چاپ مرحوم شعرانى و مآخذ شعر و تفسير تصحيح شد.