نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 13 صفحه : 164
و تقدير آنكه:فالقوا فَإِذٰا حِبٰالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهٰا تَسْعىٰ [1]، «اذا»،مفاجات است،كه نگاه كردى آن چوبها و رسنها چنان مىنمود كه پنداشتى كه از سحر ايشان بخواهند [2]رفتن.و«اليه»ضمير [3]،راجع است با موسى،براى آن تخييل مىفرمايد كه آن را اصلى نبود-و اين قصّه به استقصا در سورة الاعراف رفته است.
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسىٰ ،موسى از آن در دل خود ترسى يافت،و ترس موسى نه از آن بود كه در بطلان آن شاكّ [4]بود،از آن بود كه نبايد كه جاهلان كه امعان نظر نكرده [5]باشند گمان برند كه آنچه ايشان كردند جنس آن است كه موسى كرد،و فرق ندانند كرد ميان شبهت و حجّت ازآنكه نظر نكنند.
ما موسى را از اين معنى ايمن كرديم و گفتيم مترس كه عالىتر و غالبتر تو خواهى بود. وَ أَلْقِ مٰا فِي يَمِينِكَ ،و آنچه در دست راست دارى بينداز. تَلْقَفْ ،اى تتلقّف، «تا»ى تفعّل بيفگند تخفيف را،چنان كه در اخواتش [6]بيان كرديم. مٰا صَنَعُوا ،تا فروبرد هرچه ايشان كردهاند [7]،اى ما صنعوا كيد شىء.ابن عامر خواند:به تشديد «قاف»و رفع«فا»،و بر اين قرائت محلّ او نصب باشد بر حال.و حفص عن عاصم خواند: تَلْقَفْ ،به سكون«لام»من اللّقف،و هو سرعة الاخذ و الاشتراط [8].و باقى قرّاء،«تلقّف»به تشديد و جزم«فا»على جواب الامر. إِنَّمٰا صَنَعُوا كَيْدُ سٰاحِرٍ ، حمزه و كسائى،«كيد سحر»خواندند بر فعل،و باقى قرّاء: كَيْدُ سٰاحِرٍ ،على الفاعل [9].خداى تعالى وحى كرد به موسى كه:چون ايشان چوبها و رسنهاى خود بينداختند،تو نيز عصا بينداز.او عصا بينداخت اژدها شد،به يك ساعت آن چهارصد خروار چوب و رسن مار پيكر ساخته مجوّف و مزبّق فروبرد.