نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 11 صفحه : 336
چون در صبح آيند،و نصب مصبحين بر حال است از مفعول، چون اهل شهر خبر يافتند [79-پ]كه جماعتى مهمانان به لوط فرود آمدهاند شادمانه شدند.و در شادى ايشان دو قول گفتند:يكى آنكه اين فريشتگان بر صورت أمر دانى [1]پاكيزه بودند،و قول بعد آنكه ايشان اين معاملۀ خبيث از فجور با غريبان كردندى.و قوله يَسْتَبْشِرُونَ ، محلّ او نصب است بر حال يعنى مستبشرين.
لوط-عليه السّلام-گفت:اينان مهمانان منند،مرا رسوا مكنى عند آنكه ايشان به در سراى آمدند و الحاح كردند كه اينان را به دست ما ده.
وَ اتَّقُوا اللّٰهَ وَ لاٰ تُخْزُونِ ،و از خداى بترسى و مرا به خزى و شرمسارى مىآرى و خجل مگردانى،من الخزاية،و قيل من الخزى،يقال:خزاه اللّٰه فهو مخزىّ فاخزاه فهو مخزى،لغتان:فعل و افعل،بمعنى. قٰالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعٰالَمِينَ ،گفتند:نه ما تو را از جهانيان نهى كردهايم؟و آن آن بود كه ايشان با لوط شرط كرده بودند كه آن معنى از فجور كه كردندى با اهل شهر نكنند و لوط را گفتند:ما را با تو [2]شرط آن است كه غربا را حمايت نكنى و در خانۀ خود نبرى تا دست ما برايشان مطلق باشد، مراد به عالمين،غربااند.
قٰالَ هٰؤُلاٰءِ بَنٰاتِي إِنْ كُنْتُمْ فٰاعِلِينَ ،لوط-عليه السّلام-گفت:من اين دختران خود را فدا مىكنم تا مهمانان من محروس باشند.اين دختران را به نكاح به شما [3]دهم بر مهرى كه شما خواهى،اگر شما آنچه من گويم بكنى.گفتند:مراد ايمان است،يعنى اگر اوّل ايمان آرى.روا باشد كه معنى آن بود كه اگر اين معنى كه من مىگويم بكنى من نكاح البَنات.و امّا اسلام ايشان،روا باشد كه مشروط بود در ضمن آيت و ذكر نكرد براى آنكه ايشان را معلوم بود.و نيز روا باشد كه از شرع او تحريم انكاح الكفّار نبود،دختر به كافر شايستى دادن.و گفتند:اين خطاب با يكدو رئيس كرد،چه دختران او به همه قوم بنرسيدندى.و گفتند:دختران امّت را خواست كه پيغامبر پدر امّت باشد،تا جواب سؤال سايل باشد اگر گويد دختران او به همه قوم نرسيدندى به نكاح.