نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 11 صفحه : 161
دعاست به استدامت لطف و توفيق كه او با آن برايمان بايستد تا مرگ به او رسيدن [1]، تَوَفَّنِي مُسْلِماً ،يعنى بار خدايا آن الطاف [2]كه من با آن برايمان بمانم با من پياپى دار.و مُسْلِماً ،نصب بر حال است از مفعول، وَ أَلْحِقْنِي بِالصّٰالِحِينَ ،و مرا به [3]صالحان و نيكان در رسان،يعنى مرا با پدران خود حشر كن و به پايه و درجات ايشان برسان.خداى تعالى او را به مصر وفات داد و او را در رود نيل دفن كردند در صندوقى از رخام،و سبب آن بود كه چون فرمان خداى به او رسيد مردمان مصر در او مشاحّت [4]كردند و گفتند هركس:كه به محلّۀ ما [5]دفن كنيم او را تاخير و بركۀ او با ما [6]باشد.در اين معنى گفتاگوى [7]بسيار كردند تا كار به آنجا انجاميد كه خواستند تا كالزار [8]كنند به اين سبب آخر قرار دادند كه او را در رود نيل دفن كنند آنجا كه بخشش آب نيل بود تا آب بر او مىرود و به هر محلّهاى مىشود و بركت و خير او [9]آنجا مىرساند تا مردم در اين معنى راست باشند-بر اين قرار دادند و هم چونين [10]كردند.
انس مالك روايت كرد كه:چون كار يوسف و يعقوب و برادران يوسف به مصر منتظم شد و شمل ايشان مجتمع،مدّتى بودند آنگه برادران يك روز گفتند با يكديگر كه:ما مىدانيم كه چه كارها كردهايم و چه گناهان كباير ارتكاب كردهايم! گفتند:همچونين است،و اگرچه يوسف ما را عفو كرد و پدر دلخوش كرد،ما ندانيم كه خداى ما را عفو كرده هست [11]يا نه؟بيايى تا طلب عفو خداى كنيم.آنگه بيامدند بهيكبار پيش پدر آمدند و يوسف-عليهما السّلام-در پهلوى پدر نشسته بود،و گفتند [12]:اى پدر!ما را كارى افتاده است كه از آن سختتر [13]نباشد.گفت:و آن چهكار است؟گفتند:آنچه ما با تو و با برادر [14]كردهايم و اگرچه شما عفو كردهاى