نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 11 صفحه : 129
برگرديد از ايشان و گفت:اى اندهها [1]بر يوسف!و سپيد [2]شد چشمهاى [3]او از غم [4]و خشم فرومىبرد [5].
گفتند:به خدا كه تو پيوسته ياد كنى يوسف را تا باشى بيمار و لاغر يا [6]باشى از هلاك شدگان.
گفت:
شكايت مىكنم غم و اندوهم با خدا و مىدانم از خداى آنچه شما نمىدانى.
اى پسران من بروى و خبر پژوهى [7]از يوسف و برادرش و نوميد مشوى از راحت خداى كه نوميد نشود از راحت خداى مگر گروه كافران.
چون در شدند بر او، گفتند:اى عزيز!به ما رسيد و به [8]اهل ما سختى،و آوردهايم [9]بضاعتى اندك،تمام بده ما را كيل [10]و صدقه كن بر ما كه خداى جزا دهد صدقهدهندگان را.
گفت:دانى [11]كه چه كردى به يوسف و برادرش آنگه كه نادان بودى.