نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 1 صفحه : 178
مىخواهد،چنان كه عرب گويد:مطرنا ما زبالة فالثّعلبيّة و هو من احسن النّاس ما قرنا فقدما،اى [1]ما بين الموضعين و ما بين قرنه الى قدمه.
و معنى آيت آن بود كه:خداى تعالى[46-پ]امتناع نكند كه مثل زند از ميان بعوضهاى در صغر و حقارت تا به آنچه بالاى آن باشد.و اين اقوال همه نيكو و محتمل است-و اللّه اعلم بمراده.
و قوله: فَمٰا فَوْقَهٰا ،اين«ما»،موصوله باشد به معنى فالّذي هو فوقها،يا نكرۀ موصوفه كه فشيئا هو فوقها.و بعوضه از صغار«بق»باشد [2]،كأنّه بعضه.
در معنى«فما فوقها»،دو قول گفتهاند:يكى آنكه فما فوقها فى الصّغر،تا معنى مبالغت وصف باشد در حقارت،چنان كه يكى گويد:فلان اضعف من الذّباب؟تو گويى:فوق ذلك،يعنى فى الضّعف.و قولى ديگر آنكه:فوق ذلك، اى اعظم من ذلك،و [3]معنى برعكس معنى اوّل بود.و در شاذّ،رؤبة بن العجّاج خواند:بعوضة،به رفع.
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا ،«امّا»حرفى است متضمّن شرط و جزا،براى آن در جوابش «فا»بايد لا بدّ،چنان كه فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلاٰ تَقْهَرْ، وَ أَمَّا السّٰائِلَ فَلاٰ تَنْهَرْ، وَ أَمّٰا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ [4]،و لغت عامّۀ عرب،«امّا»باشد،و لغت تميم،«ايما»،چنان كه شاعر گفت:
مبتّلة هيفاء ايما و شاحها فيجري و امّا الحجل منها فلا يجري فجمع بين اللّغتين،گفت: فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ،امّا مؤمنان دانند كه اين حقّ است و صدق است و از نزديك خداست.
سؤال كردند كه:چرا بعوضه را از ميان حيوانات تخصيص كرد؟يكى قول آن است كه:لصغرها،براى كوچكى او را،كانّه بعض البقّ.و يكى ديگر آنكه:مثل زد منافقان را به او كه او تا گرسنه بود زنده باشد،چون سير شود بميرد تا با منافقان نمايد كه حال ايشان چون حال بعوضه باشد،چون كارشان مستقيم خواهد شدن وقت
[1] .اساس:اين،به قياس با نسخۀ مج و ديگر نسخه بدلها،تصحيح شد.