نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 1 صفحه : 150
نيك شود ساكن [1]گردد و مطمئنّ القلب [2]شود.چون نكبتى و شدّتى بدو رسد،بر گردد و مرتدّ شود،در اوّل با كسى ماند كه: كُلَّمٰا أَضٰاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ ،و در دوم با آن ماند كه: وَ إِذٰا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قٰامُوا ،بيان اين قول،قوله تعالى في سورة الحجّ: وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللّٰهَ عَلىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصٰابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصٰابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيٰا وَ الْآخِرَةَ ذٰلِكَ هُوَ الْخُسْرٰانُ الْمُبِينُ [3].
قولى ديگر والبي گفت از عبّد اللّه عبّاس كه:مراد به آيت منافقانند كه اوّل جهود بودند.چون فتح بدر پديد آمد،شادمانه شدند،گفتند:اين آن محمّد است كه ما نعت و صفت او در تورات خواندهايم،و پيغامبر آخر زمان است.چون در احد وهنى ببود [4]مرتدّ [5]شدند و گفتند:اين نه آن محمّد است،و اين صفات و سير [6]نه آن است كه ما خواندهايم.
قولى ديگر آن است كه:عبد اللّه مسعود و جماعتى از صحابه روايت كردند كه:
منافقى چند برخاستند و در [7]شب[36-پ]از مدينه بگريختند.چون به بيابان در آمدند و از شب پارهاى بگذشت،ابرى بر آمد و تاريكيى پديد آمد و باران در گرفت و رعد و برق غرّيدن و درفشيدن [8]گرفت.ايشان متحيّر فروماندند.هرگه كه برق روشنايى دادى پارهاى برفتندى،و چون برق بشدى،بايستادندى كه راه نديدندى.
گفتند:بار خدايا!اگر ما را از اين بيابان خلاصى دهى،ما برويم و دست در دست رسول نهيم و ايمان آريم از صدق دل.چون روز شد،بيامدند و دست در دست رسول -عليه السّلام-نهادند و ايمان آوردند و قصّۀ خود با رسول-عليه السّلام-بگفتند خداى تعالى مثل ايشان با دگر منافقان بزد-و اللّه اعلم بمراده.