نام کتاب : روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن نویسنده : الرازي، ابوالفتوح جلد : 1 صفحه : 125
ضرورى است،و كافران همه خداى را مىدانند و حق مىدانند و مىشناسند،و لكن عناد و جحود مىكنند،براى آنكه خداى تعالى نفى علم كرد از ايشان به اين آيت،و بقوله: لاٰ يَشْعُرُونَ .
وَ إِذٰا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا ،در شاذّ خواندهاند:«لاقوا»،من الملاقاة.«اذا»، ظرف زمان مستقبل باشد،و«او»ابدا مضاف بود با جمله،امّا اسمى و امّا فعلى.و عامل در او آن فعل بود كه جواب او بود،و در آيت[28-ر]«قالوا»است،تقدير چنين بود كه:قالوا انّا معكم وقت لقاء المؤمنين.قديم تعالى وصف نفاق ايشان مىكند كه:با مؤمنان چيزى دگر گويند و با كافران چيزى دگر.با مؤمنان گويند:ما مؤمنيم. وَ إِذٰا خَلَوْا إِلىٰ شَيٰاطِينِهِمْ ،و چون با رؤسا و اكابر خود به خلوت بنشينند، گويند:ما با شماييم. إِنَّمٰا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ ،ما فسوس مىداشتيم برايشان.
و«لقاء»و«ملاقات»و«التقاء»در كلام عرب مقابله و مقارنه [1]باشد،يقال:
التقى الجمعان اذا تقاربا و تقابلا،و اين معنى اطلاق كنند و اگرچه اين ملاقات در شب تاريك باشد و يكديگر را نبينند.و«لقاء»،از معنى رؤيت در هيچ نباشد.و قوله: إِذٰا خَلَوْا إِلىٰ شَيٰاطِينِهِمْ ،يقول:خلوت به و خلوت اليه بمعنى [2].و گفتهاند:
و وجهى ديگر آن باشد كه فعلى اضمار كنند كه«الى»از صلۀ او بود،و تقدير چنين بود كه:خلوا مفضين اليهم و(مسرّين)اليهم،او منصرفين اليهم،چنان كه خداى تعالى گفت: لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسٰائِهِمْ [5]...،و«آلى»به«من»تعديه نكند،به «على»تعديه كنند.و لكن معنى«ايلاء»در آيت سوگندى باشد كه مرد بخورد كه با حلال خود قربت نكند براى اضرار او.پس در اين جاى به معنى تباعد باشد،تقدير چنين بود:للّذين يؤلون متباعدين من نسائهم متبرّءين منهنّ.
شَيٰاطِينِهِمْ ،رؤسايشان بودند،گفتند:كاهنان را مىخواهد.عبد اللّه عبّاس