فصل هفتم [نصوص صريح در امامت ايشان و تجاهل
مخالفان]
در بيان قليلى از اخبار كه مخالفان در كتب معتبره
ايراد نمودهاند و اكثر نص صريح است در امامت و ايشان تغافل و تجاهل از آنها نمودهاند
و چون ذكر همه مناسب اين رساله نيست از بسيار باندكى اكتفا مينمائيم. ثعلبى كه از مشاهير
مفسران عامه است روايت كرده است از ابو العمراء خادم حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و
آله و سلّم كه حضرت فرمود در شب معراج ديدم كه بر ساق عرش نوشته بود: «لا اله الا اللَّه
محمد رسول اللَّه ايدته بعلى و نصرته به» و ايضا از جابر روايت كرده است كه حضرت رسول
صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بعلى عليه السّلام گفت كه مردم از درختهاى مختلفند و
من و تو از يك درختيم و صاحب مشكاة از احمد بن حنبل روايت كرده است كه حضرت رسول صلّى
اللَّه عليه و آله و سلّم گفت يا على در تو مثلى و شباهتى از عيسى عليه السّلام هست
يهود او را دشمن داشتند بحدى كه مادرش را بهتان زدند و نصارى او را دوست داشتند تا
آنكه منزلتى براى او اثبات كردند كه او راضى بآن نبود بآنكه او را خدا و پسر خدا خواندند
پس حضرت امير عليه السّلام فرمود كه دو مرد در حق من هلاك ميشوند دوستيكه افراط ميكند
در دوستى من و دشمنى كه بر من بهتان ميزند و ايضا از مسند از ام سلمه روايت كرده است
كه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود كه هر كه على را دشنام دهد مرا دشنام
داده است و ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه گفته است اگر حضرت امير عليه السّلام
در مقام مفاخرت بر آيد و خواهد كه فضايل و مناقب خود را بشمارد بآن مرتبه فصاحت كه
خدا باو عطا كرده است و او را مخصوص بآن گردانيده و جميع فصحاى عرب او را مساعدت و
معاونت كنند نتوانند رسيد بعشرى از آنچه رسول صادق الوعد در شأن او گفته است و مراد
من اخبار مشهوره نيست كه اماميه بر امامت او استدلال ميكنند مانند خبر غدير و منزلت
و قصه برائت و خبر راز گفتن و قصه خيبر و خبر تبليغ رسالت در هنگامى كه عشيره خود را
در مكه جمع كرد و گفت هر كه اول بمن ايمان آورد وصى و خليفه منست و اول على عليه السّلام
ايمان آورد و امثال اينها از اخبار مشهوره بلكه مراد من اخبار خاصه چند است كه ائمه
و پيشوايان حديث در شأن او روايت كردهاند و اندكى از بسيار و قليلى از آنها را در
حق ديگرى روايت نكردهاند و من اندكى از آنها را نقل ميكنم كه روايت كردهاند آنها
را علماى حديث در حق آن حضرت كه متهم نيستند كه شيعه باشند و اكثر ايشان بعضى از صحابه
را بر او تفضيل ميدهند زيرا كه روايتى كه ايشان نقل كنند نفس بآن مطمئن ميگردد و مثل
روايت ديگران نيست پس بيست و چهار حديث روايت كردهاند و ما در اين رساله بعضى را ايراد
مينمائيم:
اول آنست كه حافظ ابو نعيم در حلية الاولياء
و احمد بن حنبل در مسند روايت كردهاند
نام کتاب : حق اليقين نویسنده : علامه مجلسى جلد : 1 صفحه : 146