responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حق اليقين نویسنده : علامه مجلسى    جلد : 1  صفحه : 133

ندا كردند كه بيرون روند همه كس از مسجد بغير آل رسول و آل على بيرون رفتيم از مسجد و رختهاى خود را ميكشيديم و بيرون ميبرديم و در اين زمان نيز علامت در خانه امير المؤمنين كه در مسجد مفتوح بوده است موجود است و صاحب جامع الاصول از صحيح ترمدى و صاحب مشكاة مسند از احمد روايت كرده‌اند از ابن عباس كه حضرت رسول امر كرد كه درها را از مسجد بستند مگر در خانه على عليه السّلام و صاحب جامع الاصول از صحيح ترمدى روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بحضرت امير عليه السّلام گفت كه حلال نيست احدى را كه جنب شود در اين مسجد بغير از من و بغير از تو و اين افضليت و اختصاص منقبتى است كه فوق آن متصور نيست.

مطلب چهارم [شكستن بت‌هاى كعبه بر دوش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم‌]

آنكه عامه و خاصه بطرق متواتره روايت كرده‌اند كه چون حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خواست كه بتهاى قريش را از بام خانه كعبه سرنگون كند و بشكند حضرت امير عليه السّلام را بر دوش خود برداشت تا آن بتها را بزير آورد چنانچه احمد در مسند و ابو على موصلى و صاحب تاريخ بغداد و زعفرانى در فضايل و خطيب خوارزمى در اربعين و نظرى در خصايص و جماعت بسيار ديگر از جابر روايت كرده‌اند كه گفت با رسول خدا داخل مكه شديم كفار قريش سيصد و شصت بت بر دور كعبه گذاشته بودند حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم امر كرد كه همه را برو انداختند و بر بالاى خانه بت بزرگى گذاشته بودند كه آن را هبل ميگفتند چون نظر حضرت رسول بر آن افتاد فرمود كه يا على يا ميبايد تو بر دوش من بالا روى يا من بر دوش تو بالا روم كه هبل را از بام كعبه بيندازم على گفت يا رسول اللَّه بلكه تو بر دوش من بالا رو و حضرت امير عليه السّلام گفت چون حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر دوش من نشست از براى ثقل رسالت و جلالت نتوانستم آن حضرت را حركت داد پس حضرت تبسم فرمود و بزير آمد و مرا بر دوش خود سوار كرد چون برخاست بحق آن خدائى كه دانه را شكافته و خلايق را آفريده است چنان بلند شدم كه اگر ميخواستم آسمان را ميتوانستم گرفت پس هبل را گرفتم و بزير افكندم و بعد از آن خود را از بام كعبه بزير افكندم و المى بمن نرسيد و اين كرامت از همه عظيم‌تر است و تا كسى در جلالت هم دوش پيغمبر نباشد پا بر دوش او نميتواند گذاشت (

زهى نقش پائى كه بر دوش احمد

 

ز مهر نبوت مقدم نشيند

 

) و در كتب مخالفان مذكور شده است كه هرگاه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اراده برخاستن ميكرد دست على را ميگرفت و هرگاه مينشست تكيه بر آن حضرت ميكرد و در خصايص نظرى روايت كرده است كه چون حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم عطسه ميكرد حضرت امير عليه السّلام ميگفت رفع اللَّه ذكرك يعنى خدا ذكر تو را بلند گرداند پس حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در جواب ميفرمود اعلى اللَّه كعبك يعنى پاى تو را بر سر دشمنان بلند

نام کتاب : حق اليقين نویسنده : علامه مجلسى    جلد : 1  صفحه : 133
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست