responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : کلیات مفاتیح الجنان نویسنده : قمی، شیخ عباس    جلد : 1  صفحه : 304

و بر طرف ديگرش محمد و علي

[با خود انگشترى داشته باش كه نگينش عقيق زرد باشد]

(سيد بن طاوس در أمان الاخطار روايت كرده از أبو محمد قاسم بن علا: از صافى خادم امام علي النقي عليه السلام كه گفت رخصت طلبيدم از آن حضرت كه به زيارت جدش امام رضا عليه السلام بروم فرمود كه با خود انگشترى داشته باش كه نگينش عقيق زرد باشد و نقش نگين

مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ باشد و بر روى ديگر نگين محمد و علي نقش كرده باشند چون اين انگشتر را با خود دارى امان يابى از شر دزدان و راهزنان و براى سلامتى تو تمامتر است و دين ترا حفظ كننده‌تر است خادم گويد بيرون آمدم و انگشترى كه حضرت فرمود بهم رسانيدم و برگشتم كه وداع كنم چون وداع آن حضرت كرده برگشتم و دور شدم فرمود كه مرا برگردانند چون برگشتم فرمود اى صافى گفتم لبيك يا سيدى فرمود كه انگشتر فيروزه هم بايد با خود داشته باشى به درستى كه ميان طوس و نيشابور شيرى برخواهد خورد به تو و قافله را منع خواهد كرد از رفتن تو پيش برو و اين انگشتر را به شير بنما و بگو مولاى من مى‌گويد كه دور شو از راه و بايد كه بر يك طرف نگين فيروزه اَللّٰهُ اَلْمَلِكُ نقش كنى و بر طرف ديگر

اَلْمُلْكُ لِلّٰهِ اَلْوٰاحِدِ اَلْقَهّٰارِ زيرا كه نقش انگشتر أمير المؤمنين عليه السلام اَللّٰهُ اَلْمَلِكُ بود چون خلافت بر آن جناب برگشت

اَلْمُلْكُ لِلّٰهِ اَلْوٰاحِدِ اَلْقَهّٰارِ نقش كرد و نگينش فيروزه بود و چنين نگين امان مى‌بخشد از حيوانات درنده و باعث ظفر و غلبه مى‌شود در جنگها صافى گويد كه رفتم به سفر و به خدا سوگند در همان مكان كه حضرت فرموده بود شير بر سر راه آمد و آنچه فرموده بود به عمل آوردم و شير برگشت چون از زيارت برگشتم آنچه گذشته بود به خدمت آن جناب عرض كردم فرمود كه يك چيز ماند نگفتى اگر خواهى من نقل كنم گفتم اى آقاى من شايد فراموش كرده باشم فرمود كه شبى در طوس نزديك قبر شريف شب را به سر مى‌بردى گروهى از جنيان بزيارت قبر آن حضرت آمده بودند آن نگين را در دست تو ديدند و نقش آن را خواندند پس آن را از دست تو بدر آورده بردند به نزد بيمارى كه داشتند و آن انگشتر را در آبى شسته آن آب را به بيمار خود خورانيدند و بيمارشان صحت يافت پس انگشتر را برگردانيدند و تو در دست راست كرده بودى ايشان در دست چپ تو كردند تو از اين مطلب تعجب بسيار كردى و سبب آن را ندانستى و نزديك سر خود ياقوتى يافته برداشتى و الحال همراه تو است ببر به بازار و آن را به هشتاد اشرفى خواهى فروخت و اين ياقوت هديه آن جنيان است كه براى تو آورده بودند خادم گفت ياقوت را به بازار بردم و به هشتاد اشرفى فروختم همچنان كه سيدم فرموده بود)

(و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه: كسى كه بخواند آية الكرسي

[002255][002256][002257]را در سفر در

نام کتاب : کلیات مفاتیح الجنان نویسنده : قمی، شیخ عباس    جلد : 1  صفحه : 304
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست