responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 2181

هَفتْ مَسْلَك

-اين اصطلاح در حكمة الاشراق بكار رفته است و منظور پنج حس ظاهر است باضافه قوت خيال و عقل.

(رجوع شود به حكمة الاشراق ص 394).

هَفْت مَردان

-(اصطلاح ذوقى)شايد منظور قطب،غوث،امامان،اوتاد،ابدال نجباء،و نقباء باشد.

پس از تحصيل دين از هفت مردان پس از تنزيل وحى از هفت قراء و شايد مراد از هفت مردان اصحاب كهف بود و مراد از هفت قراء ابن عمرو،ابن عامر، عاصم،حمزه و كسانى و...است.

خاقانى.

هَفتْ مُهرۀ زَرّين

-مراد از اين هفت سياره‌اند كه هفت سرهنگ هم نامند.

هَفْتَورَنْگ

-(اصطلاح نجومى)و هفت ستارۀ روشن بود از ستارگان بنات نعش كه بنات نعش بزرگ خوانند.

هَقْعَه

-(اصطلاح هيوى)و منزل پنجم از منازل 28 گانۀ قمر است و علامت آن سه كوكب است كوچك كه متصل به يكديگرند.

و بطلميوس هر سه را يك كوكب سحابى گرفته است و چون به منزلۀ سر و صورت جبارست آن را رأس الجبار نيز و رأس الجوزاء نيز خوانند و هقعه در لغت صورت دايرۀ بود كه بر پهلوى چپ اسب بود و آن دايره سفيد بود و بهر حال لكه سفيدى بود به شكل دايرۀ كوچك بر پهلوى چپ اسب و آن را علامت شومى آن دانند.

(از بيست باب ملا مظفر).

هَلْ

-(اصطلاح ادبى و فلسفى)يكىاز ادوات استفهام است و براى طلب تصديق ايجابى است نه طلب تصور و نه تصديق سلبى و ممنوع است«هل زيد ضرب»زيرا تقدم اسم دليل بر حصول تصديق است بنفس نسبت بر خلاف همزه كه هم براى تصديق است و هم تصور و هم براى سلب است مانند «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» «أَ لَيْسَ اللّٰهُ بِكٰافٍ» و هل فعل مضارع را ويژه استقبال كند مانند«هل تسافر»بخلاف همزه و هل داخل بر شرط و ان و اسم بعد از فعل نمى‌شود برخلاف همزه مانند «أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخٰالِدُونَ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ - أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ - أَ بَشَراً مِنّٰا وٰاحِداً نَتَّبِعُهُ» ديگر آنكه هل بعد از عاطف واقع شود نه قبل از آن مانند «فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفٰاسِقُونَ» هَلْ جَزٰاءُ الْإِحْسٰانِ إِلاَّ الْإِحْسٰانُ» و «فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاٰغُ» و هرگاه بمعنى قد آيد در صورتى كه با فعل بكار رود مانند «هَلْ أَتىٰ عَلَى الْإِنْسٰانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ» از براى تخصيص مضارع است باستقبال مانند سين و سوف.

(از مغنى ص 180-تلخيص ص 86).

در فلسفه كلمۀ هل در مقام پرسش از وجود شىء و وجود شىء براى شىء بكار برده ميشود.

هَلِ بَسيطَه

-(اصطلاح فلسفى)سؤال بواسطۀ هل بسيطه يعنى سؤال از وجود شىء مثال«هل الانسان موجود»چنانكه سؤال شود آيا انسان موجود است كه مفاد «كان تامه»هم ميگويند در مقابل هل مركبه كه مفاد كان ناقصه است يعنى«وجود شىء لشيء»است مثال«هل الانسان ناطق»

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 2181
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست