responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 2182

كه پرسش شود آيا انسان ناطق است يا ضاحك و اين پرسش بعد از احراز وجود آن است،رجوع به مطالب و«لم»و«ما»و (اسفار ج 1 ص 32،80.شرح منظومه ص 106،88-تفسير ص 1332)شود.

هَليَّتِ مُرَكَّبَه

-(اصطلاح فلسفى)رجوع به هليت بسيطه شود.

هَمّ

-(اصطلاح فلسفى و عرفانى)هم يكى از كيفيات نفسانيه است و آن عبارت از كيفيتى است كه بدنبال آن حركت روح است بداخل و خارج آن كه«يتبعها حركة الروح»(از اسفار ج 2 ص 50) و نيز عبارت از عقد قلب است بر فعل چيزى و انجام آن اعم از خير يا شر (دستور ج 3 ص 477).

و بالجمله هم عبارت از قصد است يعنى عقد قلب است براى انجام كارى اعم از خوب و بد،رجوع بفرهنگ مصطلحات عرفا شود.

عرفا گفته‌اند«الهمة جذب شواهد الهموم بالذهاب اليه»(طبقات ص 466).

و گفته‌اند«الهمة مقدمة الأشياء فمن صحح همته بالصدق اتت عليه توابعه على الصحة و الصدق فان الفروع تتبع الاصول و من اهمل همته اتت عليه توابعه المهملة و المهمل من الاحوال و الا فعال لا يصلح بساط الحق،(طبقات ص 388).

فانى بده و نعمت باقى بستان
تا تاجر عاقل مبصر باشى
(از رسائل ج 3 ص 25).

و گفته‌اند«هم المفرد و سر المجرد»عبارت از هم عبد است و سر اوست در زمانى كه از تمام اشغال منفرد و مجرد شود و متوجه به مقام ذو الجلال گردد(لمع ص 349).و نيز همت توجه قلب است با تمام قواى روحانى بحق و ملتفت نشود الا بحق و راضى نبود باحوال و مقامات و توقف ننمايد باسماء و صفات و نظر نكند الا بعين ذات و خود را مندك در مقصود و منظور حقيقى داند.

گر چه جام مى و پيمانه همى‌كردم نوش
همت عالى من ميل بر آن خم ميكرد
(از رسائل شاه نعمت الله ج ص 25- شرح منازل ص 147):

همت گاه متوجه بر اجر عمل باشد و دلش مشغول بتوقع پاداش بود و گاه باعث بر طلب باقى و ترك فانى باشد.

هِمَّة

-(اصطلاح عرفانى)همت عبارت از توجه قلب و قصد آن بود با تمام قوا بجانب حق و غيره براى حصول كمال براى او و غير او.(دستور ج 3 ص 477).

و رجوع بفرهنگ مصطلحات عرفا شود.

هِلال

-(اصطلاح نجومى و هيوى)ماه شب اول را گويند.

هَلْبَه

-بفتح ها و باء(اصطلاح نجومى)و نام يكى از ستارگان دب اكبر بود (رجوع شود به دب اكبر و صور الكواكب ص 32).

هَلاّ

-(اصطلاح ادبى)كلمۀ هلا گاه براى تنديم است مانند«هلا اكرمت زيدا»و در مضارع براى تحضيض است مانند «هلا تقوم».

(از مختصر المعانى ص 85).

هُوَ

-(اصطلاح ادبى)ضمير غايب مفرد مذكر است مانند «هُوَ اللّٰهُ الْوٰاحِدُ الْقَهّٰارُ» .

هُوْ

-(اصطلاح ذوقى)بسكون«هو»عبارت و

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 2182
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست