responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 2133

(از لمع ص 374).

وَسْوَسَه

-(اصطلاح عرفانى)وسوسه عبارت از القاى شيطانست و عبارتست از خواطر نفسانى جسمانى است خواه عقلى باشد خواه شرعى خواه حسى و بالجمله:

آنچه عبد را از خداى متعال دور گرداند (كشاف ص 1475).

در قرآن كريم آمده است:

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطٰانُ .

وَسَط و طَرَف

-(اصطلاح فلسفى) رجوع به برهان وسط و طرف و(شرح منظومه ص 130-شفا ج 1 ص 95) شود.

وسائل

-(اصطلاح فقهى)و امورى كه وسيله و سبب‌اند براى حصول امرى ديگر وسيله گويند مانند وسيله معصيت،نيل بثواب،وسيله قتل مانند حفر چاه در معبر،كه«الوسائل تتبع المقاصد» (از قواعد شهيد ص 261-229)

وَسيلَت

-(اصطلاح عرفانى)وسيلت نزديكى است و نزديكى سبب پيوستگى و رستكى است،وسيلت آن وسائط است كه ميان بنده و مولى دوستى را نشانست،و سبب اتصال ميان ايشان عيانست،آن چيست؟كه وصلت و اتصال به آنست، بزرگ داشتن امر و شكوه داشتن نهى و شفقت بر خلق و خدمت حق و كوشيدن در ابواب نوافل و عمارت كردن جان و دل، بخدا نزديكى جوئيد،شما كه عابدانيد بفضائل و شما كه عالمانيد بدلائل،و شما كه عارفانيد بترك وسائل.

وسيلت عابدان چيست؟وسيلت عالمان چيست؟ وسيلت عابدان معاملت است،وسيلتعالمان مكاشفت است، وسيلت عارفان معانيت است،وسيلت عابدان راستى است.

وسيلت عالمان دوستى است،وسيلت عارفان نيستى است.

پير طريقت گفت:الهى،اگر كسى ترا بجستن يافت،من بگريختن يافتم،گر ترا كسى بذكر كردن يافت،من ترا به فراموش كردن يافتم،گر كسى ترا بطلب يافت،من خود طلب از تو يافتم،الهى، وسيلت بتو هم تويى اول تو بودى و آخر هم تويى،همه تويى و بس،باقى همه هوس الهى،آن روز ترا كجا يابم،بازيابم كه تو بودى و من نبودم،تا باز به آن روز نروم ميان آتش دودم.

(عده ج 1 ص 121).

وَصال و وَصْل

-(اصطلاح ذوقى)يعنى اتصال يافتن و در اصطلاح چون سر به حق متصل گشت تا جز حق نه بيند و نفس را از خود بطورى غايب گرداند كه نيز از كس خبر ندارد.

وصل آمد و از بيم جدائى رستيم
با دلبر خود بكام دل بنشستيم
«وصل القدم بخمس،بلزوم الاسباب و ترك الخلاف و النفاذ فى الخدمة و الصبر على المصائب و صيانة الكرامات» (طبقات ص 250).

الهى معنى صادقانى،فروزندۀ نفسهاى دوستانى،آرام دل غريبانى چون در ميان جان حاضرى از بى‌دلى ميگويم:كه كجايى، زندگانى جانى:و آئين زبانى،بخود از خود ترجمانى،بحق تو بر تو كه ما را در سايۀ غرور ننشانى و بوصال خود رسانى

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 3  صفحه : 2133
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست