نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 2129
عالم را فراگرفته،و...
هست آئين دو بينى ز هوس
قبلۀ عشق يكى آمد و بس و وجود درياى بىكران است و موجودات همه امواج اويند و امواج عين دريايند لكن در عين حال امواج خود موجودند و لو موجود بوجود تبعى و خيالات محض نمىباشند.
پس امواج عين دريااند و در عين حال غير دريائند وجود واحد و موجود متكثر است«و هو حقيقة واحدة و كثرة - ظهوراتها و صورها لا يقدح فى وحدة ذاتها و تعينها و امتيازها بذاتها لا بتعين زائد عليها إذ ليس فى الوجود ما يغايره يشرك معه في شىء و ذالك لا ينافى ظهورها فى مراتبها المعينة بل هو اصل جميع التعينات الصفاتية و الاسمائيه و المظاهر العلميه و العينية» (از شرح قيصرى بر فصوص ص 4 و رجوع شود به اسفار ج 1 ص 129- رسائل صدرا ص 138 اسفار ج 3 ص 19-شرح منظومه ص 17،21 تاريخ الفلسفة اليونانية ص 28،29-دستور ج 3 ص 450).
نسفى گويد:
تمام موجودات يك وجود است و ملك و ملكوت و جبروت مراتب اين وجودند اكنون تو اين يك وجود را بهر نامى كه خواهى مىخوان:
نسفى در باب وجود و مسألۀ وحدت وجود بيانى دقيق دارد كه گويا صدر الدين شيرازى كلا متأثر از او شده باشد.
(از انسان ص 159) .
وَحْدَت پيش از كَثْرت
-(اصطلاح عرفانى)و منظور مرتبۀ وحدت و اجمال موجودات است قبل از نشر و تفصيل آنها در عالم ملك.
در برابر وحدت بعد از كثرت كه بازگشت همه است باصل خود
وَحْشَت
-(اصطلاح عرفانى)مقام تنهايى و عدم استيناس است،ابو حمزۀ خراسانى گويد«من استوحش من نفسه آنس قلبه بموافقة مولاه»كه از نفس خود برد و دل بمولا بندد.
(طبقات ص 327)
وَحْشى
-(اصطلاح ادبى)كسى كه در بيابان زندگى كند و كسى كه اهلى نباشد و در اصطلاح معانى لفظ غير ظاهر المعنى و غير مانوس الاستعمال باشد.
(از كشاف ص 1475).
وَحْشىُّ السَّير
-(اصطلاح نجومى) هرگاه كوكبى ببرجى انتقال كند و در حال انتقال متصل به كوكبى ديگر نباشد پس اگر بعد از آن متصل بكوكب ديگر نشود تا در آن برج باشد آن را وحشى- السير گويند زيرا در اين حالت كوكب مثل شخصى باشد كه به شهرى درآيد و هيچ كس را نه بيند لاجرم وحشت بر طبيعت او غالب گردد و اين امر دليل بود بر فرو ماندن از كارها و نقصان اموال و پيش آمدن مهمات.
در بيست باب است.
و اگر بعد از انتقال بلا اتصال در آن برج بكوكبى متصل شود آن را بعيد- الاتصال گويند و اگر به كوكب ديگر در آن برج منتقل اليه متصل نشود آن را خالى
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامی نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 3 صفحه : 2129