جميع ذرارى.

(اصطلاحات شاه ص 34).

آن يكى در هر يكى كرده ظهور
مينمايد در همه اعيان چو نور

نِكاحِ طَبيعى

-(اصطلاح فلسفى)مراد تركيب و امتزاج طبيعى عناصر و طبايع است.

رجوع بفرهنگ مصطلحات عرفا شود.

نِكاحِ غِبْطَه

-رجوع به نكاح شود.

نِكاحِ فُضولى

-(اصطلاح فقهى) نكاح فضولى اين است كه بدون اجازه يا وكالت زن و شوى و يا يكى از آن دو شخص سومى عقد نكاح آنان را بندد كه:

هرگاه شخصى بگمان وكالت خواه از طرف مرد باشد يا زن عقدى واقع سازد و در واقع اين طور نباشد نفوذ عقد منوط باجازه خواهد بود.بر عكس اگر عقدى را بگمان اينكه فضولى است واقع ساخت بعد ملتفت شد كه وكالت داشته عقد نافذ بوده و حاجتى باجازه نخواهد داشت.

عقد نكاحى را كه غير اهل بدون داشتن سمت نمايندگى از اهل واقع سازد فضولى خواهد بود و موقوف است باجازۀ اهل.و بايد اجازه مطابق با عقد باشد.

پس اگر عقد واقع شده باشد بر مهرى و اجازه بر مهر ديگر يا عقد مقرون به شرطى بوده و اجازه بدون شرط يا به شرط ديگرى اجازه نافذ نبوده و عقد باطل است.

(كليات حقوق ص 279)

نِكاحِ مُتْعَه

-(اصطلاح فقهى)رجوع به نكاح شود.

نَكَرَة

-(اصطلاح ادبى)يعنى منكر و ناشناخته،در مقابل معرفه است و اسمى است كه قابل ال باشد و ال در تعريف آن مؤثر باشد رجوع به معرفه و معارف و علم....

شود.

نَكَره در سياقِ نَفى

-اصوليان گويند نكره در سياق نفى مفيد عموم است مانند «لا رجل فى الدار»

نَماءِ مُتَّصِل

-اين اصطلاح فقهى است و بحث است كه در معاملات اگر نماء متصل يا منفصلى حاصل شود و معامله بهم خورد در اثر فساد معامله و جز آن چه حكمى دارد،مراد از نماء متصل مثل چاق شدن گوسفند يا بزرگ-شدن درخت و مزروعست و نماء منفصل مانند بره يا بچۀ گوسفند گاو،جزء آن و يا ميوه درخت و غيره است.

مثلا اگر كسى حيوانى را ابتياع كرد و پس از مدتى معلوم شد كه متاع مستحقا للغير بوده است و اين حيوان توليد مثل كرد و ضمنا چاق شد....اين نماآت چه حكمى دارند...

در كليات حقوقى آمده است:

زياده متصله مانع از فسخ نخواهد بود خواه طبيعى باشد مثل ثمن يا غير طبيعى مثل رنگ و غرس اشجار.پس اگر بايع زمينى را كه با اختيار فسخ فروخته معامله را فسخ نمايد در حالى كه مشترى در آن غرس اشجار كرده باشد مشترى ميتواند درختها را از زمين كنده با قيمت